fatemeh99 fatemeh99 .

fatemeh99

چرا ناهشيارانه رفتار ميكنيم؟

 ((اتفاقات بچگي من بسيار ناگوار بودن كه من دخالتي درش نداشتم و خواست الهي بوده اما بعضي وقتا خودم رو گناهكار مي دونم من هميشه سعي كردم كودكيم رو فراموش يا انكار كنم اما الان به شدت در جوانيم نمود پيدا كرده و اكثر تصميمات و تفكراتم رو تحت تاثير قرار داده و با اينكه با خودم كلنجار ميرم كه فكرها و دلهره ها و استرس هايي كه به سراغم مياد راجعبه مشكلاتي كه ممكنه در آينده پيش بياد غلط هست و بايد به جاي از الان غصه خوردن اگر موقعيتي پيش اومد اون موقع به فكر چاره باشم اما نميشه من مدام ترس دارم ترس از رها شدن ترس از خيانت ترس از تنها ماندن ترس از دست دادن عزيزان كوچكترين چيزها من و نگران و بهم ميريزه درسته تجربيات تلخم باعث اين افكارو ترس ها شده ولي من ديگه خسته ام من فقط از تمام زندگي آرامش روان ميخوام و واقعا دارم از پا درميام.))

 
يكي از پاسخ‌هاي مقابله‌اي پر تكرار در برابر فعال شدن تله‌ها، اجتناب يا فرار است كه باعث مي‌شود شما هوشيارانه يا ناهوشيارانه، از فعال شدن تله‌ها جلوگيري يا از موقعيت‌هاي فعال شدن تله‌ها فرار كنيد.

چرا؟ چون فعال شدن تله‌ها به شما هيجانات منفي شديد مي‌دهد پس شما با اجتناب مي‌خواهيد رنج را احساس نكنيد. شما در واقع از موقعيت فعال ساز تله خود فرار كنيد اما پاسخ منطقي و سازگارانه نيز به آن موقعيت نمي‌دهيد و تله شما تكرار مي‌شود..! اجتناب، به سه شكل انجام مي‌شود.

اجتناب شناختي: ارادي يا غيرارادي تلاش مي‌كنيد تا به رويدادي ناخوشايند فكر نكنيد و حتي ممكن است آن را فراموش كنيد اگر چه تجربه هيجاني آن رويداد در ناخودآگاه شما محفوظ مي‌ماند و با فراموشي، حذف نمي‌شود!

مثلا اگر تله نقص/ شرم داشته باشيد فقط روي شواهدي تمركز مي‌كنيد كه به شما احساس بي‌ارزشي مي‌دهند و موارد مخالف تله خود را ناديده مي‌گيريد. در واقع ذهن شما اطلاعات خلاف يا ناقض تله‌ها را در پردازش خود در نظر نمي‌گيرد!

اجتناب هيجاني يا عاطفي: شما بطور غيرارادي، تلاش مي‌كنيد تا هيجانات و احساسات منفي خود را سركوب كنيد و از آنها فرار كنيد تا رنج نكشيد! مثلا فردي كه در برابر آسيب‌هاي شديد همسرش، با بي‌تفاوتي صحبت مي‌كند اگر چه عميقاً ناراحت است!

اين نوع اجتناب، ممكن است بصورت رفتارهاي افراطي مثل مصرف مواد مخدر، الكل، پرخوري، بي‌قيدي جنسي و... ديده شود. اين روشها ممكن است موقتا رنج شما را تسكين دهند اما تله‌هاي شما را تقويت مي‌كنند.

اجتناب رفتاري: شما به گونه‌اي عمل مي‌كنيد كه از موقعيت‌ها و تجارب برانگيزاننده تله‌ها فرار كنيد! مثلا شخصي كه تله شكست دارد ممكن است از گرفتن مسئوليت شغلي بالاتر اجتناب كند يا فردي كه تله نقص و شرم دارد ممكن است از صحبت در جمع، اجتناب كند يا با كسي صميمي نشود!

افكار و احساسات منفي خود را بنويسيد و ببينيد زندگي و اعمال شما در جهت انكار و فرار يا حتي جنگ با آنهاست يا در جهت پذيرش آنهاست؟ خيلي اوقات حتي اين فرارها و انكارها خودآگاهانه نيست و آگاهي نسبت به آنها موجب بر ملاشدن و توقف آنها مي‌شود.دفتر مشاوره ازدواج

 
۲- واقعا نمي‌شود بدون درد و رنج تغيير كنيد! پس اجازه دهيد در مسير تغيير، رنج ضروري را احساس كنيد تا دچار رنج بيهوده نشويد! البته اگر هيجانات شما بسيار خارج از كنترل هستند؛ بهتر است از درمانگر كمك بگيريد.

اما نبايد تا هر رنجي احساس كرديد با روشهايي مثل اجتناب، جبران افراطي، مصرف مشروبات الكلي، مواد مخدر، داروهاي روانگردان و... رنج خود را كاهش دهيد يا سركوب كنيد.

ممكن است براي فرار از اين رنج، به روابط مختلف نيز پناه ببريد يا روابط جنسي متعدد را تجربه كنيد يا خودتان را غرق كارتان كنيد تا متوجه رنجتان نشويد. يا خود را فداي ديگران كنيد تا از كمبودهاي خود فرار كنيد.

اين روشهاي اجتنابي ممكن است رنج شما را موقتا كم كنند و شما را از اضطراب محافظت كنند اما شما از كودكي به تكرار آنها در تمام موقعيت‌ها عادت كرده‌ايد و باعث شده‌اند به شكل سازنده و موثر با تله‌ خود روبرو نشويد و تله شما همچنان تكرار پيدا كند! شفاي شما در پذيرش رنج‌ها و عبور از آنهاست.

رفتن به خاطرات كودكي باعث مي‌شود كه شما رنجي كه تا الان به روشهاي مختلف سركوب كرده‌ايد را به ذهن هوشيار بياوريد و آگاهانه با آن روبرو شويد. پس اين كار را بطور مداوم در طي تغيير تله‌ها انجام دهيد.

به اين توجه كنيد كه وقتي از احساسات خود فرار مي‌كنيد چه معايب و مزايايي براي شما دارد. مدتي رفتارهايي كه براي كاهش رنج انجام مي‌داديد و در بالا مثالهايي از آنها گفتم را انجام ندهيد و تغييرات احساسات خود را بررسي كنيد.

عادتهاي غلط قبلي كه براي كاستن هيجانات منفي انجام مي‌داديد را با عادتهاي درست جديد جايگزين كنيد. مثلاً ورزش كنيد؛ كارهاي گروهي انگيزه بخش انجام دهيد؛ هدف جديدي را پيگيري كنيد.

رنج هيجانات منفي كه كمتر شود افكار غلط خودشان را به شما نشان مي‌دهند و با واقعيت روبرو مي‌شويد! اما فعلاً هيجانات منفي اينقدر زياد هستند كه اجازه نمي‌دهند حتي درست فكر كنيد؛ چه برسد به اينكه متوجه افكار خطا شويد و آنها را تغيير دهيد!

 
۱- بعد از اينكه متوجه ريشه‌هاي تله خود شديد؛ ممكن است نسبت به مسببان آن كه معمولاً والدين، سرپرستان يا نزديكان شما هستند؛ دچار خشم و ناراحتي شويد و حتي آنها را نبخشيد!

اين احساسات، تا اندازه‌اي طبيعي هستند اما اگر باعث شوند كه شما مسئوليت تغييرتان را گردن ديگران بياندازيد يا دنبال مقصر بگرديد؛ ديگر نمي‌توانيد تله خود را تغيير دهيد!

به هر حال هر كه شروع كننده بوده است؛ اين شما بوده‌ايد كه در ادامه و تكرار تله‌ها نقش داشته‌ايد و اكنون مسئوليت تغيير داريد.

پس ما چرا به خاطرات كودكي مي‌رويم اگر خود در گذشته تقصيري نداشته‌ايم؟! ما به خاطرات كودكي مي‌رويم تا ريشه‌هاي پيدايش تله‌ها را بشناسيم و درك كنيم؛ نه اينكه دنبال مقصر بگرديم و او را سرزنش كنيم تا خود را از مسئوليت مبرا كنيم!

رفتن به گذشته و بازآفريني ذهني تله‌ها باعث مي‌شود دست از سركوب و انكار برداريد؛ ريشه مشكلات فعلي‌تان را بشناسيد و نيز فكر نكنيد تله‌ها ذاتي و چسبيده به شما هستند؛ بلكه آگاه شويد بر اساس اتفاقاتي در كودكي به شما القاء يا وصل شده‌اند!

در اين مسير، كسي از شما انتظار ندارد كه حتما پدر و مادر خود را كه ممكن است شما را شديداً مورد تنبيه، تحقير يا هر آسيبي قرار داده‌اند؛ حتما ببخشيد و خاطرات رنج آور را فراموش كنيد!

اما هر چه كه واقع بينانه‌‌تر، به گذشته مي‌نگريد و با درك و احساس همدلي به والدين خود نگاه مي‌كنيد؛ متوجه مي‌شويد آنها نيز اسير تله‌هاي خود بوده‌اند و بر اساس دانايي، توانايي و ظرفيت خود با شما رفتار كرده‌اند!

پس به طور طبيعي، ممكن است اين درك و آگاهي باعث شود والدين خود را ببخشيد و شايد هم ممكن است اين اتقاق نيفتد!

دنبال اين نباشيد يكباره و با چند تكنيك، مشكل تله‌ها را برداريد! آهسته و بتدريج با تغييرات كوچك شروع كنيد. هر بار كه قوي‌تر شويد و بتوانيد خودتان را با احساسات رنج‌آور بپذيريد و تحمل كنيد اما به دام تله‌ها نيفتيد؛ در طول زمان به تغييرات بزرگ خواهيد رسيد. منبع: مركز مشاوره ازدواج


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۳ بهمن ۱۳۹۹ساعت: ۱۱:۲۶:۲۹ توسط:فاطمه موضوع:

آيا ما بايد احساسات خود را مخفي كنيم؟

تحمل خود نا خوب‌مان را داشته باشيم! در ما ضعف، كاستي و نقص وجود دارد و لحظاتي هست كه در ما احساسات ترس، اضطراب، غم، خشم، ناراحتي، حسرت، حسادت، كينه‌ و... حضور دارد. اگر تحمل خود را با تمام اين ضعف‌ها و احساسات رنج‌آور، نداشته باشيم؛ يعني اصلا خود را نپذيرفته‌ايم!مشكل از اين احساسات نيست؛ مشكل از جايي شروع مي‌شود كه مي‌خواهيد جلوي تجربه اين احساسات بايستيد و نتيجه اين مي‌شود كه احساسات شما، شديدتر و‌ طولاني‌تر مي‌شوند!

مثلا مي‌گوييد فاجعه است كه چنين احساسي جنسي دارم! يا من نبايد از پدر و مادرم، دچار خشم شوم؛ بعد احساس گناه هم به شما دست مي‌دهد!

وقتي احساسات خود را با تفسيرها و قضاوت‌ها، همراه مي‌كنيد؛ وقتي آنها را دائمي و ماندگار، فرض مي‌كنيد و وقتي مي‌خواهيد از رنج آنها فرار كنيد؛ مشكلات هيجاني شما بيشتر و ادامه دار مي‌شود.

مثلا شما را در رابطه‌اي، ترك كرده‌اند؛ دچار يك شكست مالي شده‌ايد و يا از حرف كسي رنجيده‌ايد! طبيعي است كه ناراحت باشيد؛ گريه كنيد و يا دچار خشم و كينه شويد.

اما مشكل وقتي شروع مي‌شود كه بخواهيد سريعا اين رنج‌ها را كم يا حذف كنيد؛ پس با مكانيز‌مهاي ذهني، از واقعيت فرار مي‌كنيد؛ آن را انكار يا ناديده مي‌گيريد؛ با خوش خيالي، توهم مثبت، حواس پرتي، اجتناب و... يا مي‌خواهيد سريعا بر اساس احساسات خود، واكنش نشان دهيد.

مثلا شما هم ضربه مي‌زنيد؛ شما هم ناسزا مي‌گوييد و يا دست به رفتار خود تخريبي مي‌زنيد. پيش بيني مي‌كنيد كه من تحمل ناكامي ندارم يا من اگر ناراحت شدم فلان اتفاق مي‌افتد! با فكر هم به استقبال احساسات منفي مي‌رويد؛ هم خود را به سوي اتفاقات منفي مي‌بريد!

برخي اصلا احساسات خود را نمي‌شناسند؛ چون بسياري از احساسات طبيعي خود را بخاطر رنجشان يا قضاوت والدين، از كودكي سركوب كرده‌اند و يا حتي آنها را با افكارشان اشتباه گرفته‌اند! كافي است در زمان بروز احساسات، اندكي مكث كنيد و به فعل و انفعلات دروني خود توجه كنيد تا بيايند و بگذرند؛ به احساسات، افكار، حواس و بدنتان... مشاهده كنيد؛ نه قضاوت. تا شفاف‌تر، پيام احساسات خود را درك كنيد.

اينگونه اگر هم عملي انجام دهيد؛ چون احساسات شما متعادل‌تر شده‌اند و پيام آنها را درك كرده‌ايد؛ عمل شما بالغانه‌تر خواهد بود. پذيرش خويشتن با تمام آنچه هستيد، مبناي عزت نفس و احساس ارزشمندي است.

اين مطلب را حتما راببينيد:مشاوره خانواده


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۳ بهمن ۱۳۹۹ساعت: ۰۶:۱۲:۰۹ توسط:فاطمه موضوع:

عزت نفس چگونه شكل ميگيرد؟

گر با اصل وجود خودمان مشكل داشته باشيم و خود را نپذيريم؛ ديگر چه مهم است كه چه رفتاري داريم؟! زماني كه خود را پذيرفته باشيم با هر آنچه كه هستيم؛ مي‌توانيم رفتاري اگر بد است يا دوست نداريم را تغيير دهيم. پس حتماً نبايد كامل و بي‌نقص باشيم تا بتوانيم خود را دوست داشته باشيم!

محال است كسي خود را بد بداند و بعد، رفتار خوب داشته باشد يا كار خوب كند؛ مگر اينكه آن كار يا رفتار خوب را تنها براي اثبات خوب بودن خود به ديگران انجام دهد! اما چون خودش باوري به آن ندارد پس احساس رضايت باطني نيز از كاري كه انجام مي‌دهد نخواهد داشت! آدم‌هاي مهرطلب چنين هستند؛ از آنچه هستند و انجام مي‌دهند راضي و خشنود نيستند و ناراحت و طلبكار هستند.

اگر واقعاً نمي‌دانيد عزت نفس و احساس ارزشمندي چيست؛ مي‌توانيد با آگاهي، آموزش و تمرين، در مسير بهبود آن قرار بگيريد. اما معمولاً ما در برابر پرورش عزت نفس، ناآگاهانه، از خود، مقاومت نشان مي‌دهيم چون ضعف عزت نفس از كودكي در ما الگو و نهادينه شده و براي ما مزاياي كاذب دارد!

مثلاً اگر در مسير بهبود عزت نفس، بايستي از يك وابستگي ناسالم يا عادت مخرب دست برداريم؛ ممكن است نسبت به آن مقاومت كنيم! يا اگر بايستي اعتراف كنيم كه تاكنون، عقايد يا رفتارهاي ما غلط بوده‌اند يا تعريف نادرستي از هويت خود داشته‌ايم ممكن است در برابر پذيرش واقعيت، مقاومت كنيم!

زيربناي عزت‌نفس، پذيرش آنچه هست و هستيم مي‌باشد و اين مقاومت‌هاي ناآگاهانه و نپذيرفتن‌ها باعث مي‌شوند در برابر پرورش عزت نفس از خود اراده‌اي نشان ندهيم! پس بهتر است نسبت به اين مقاومت‌ها و معايبي كه براي ما دارند آگاهي كسب كنيم. جدولي از سود و زيان تنظيم كنيد در مورد اينكه اگر نسبت به خودم احساس بدي داشته باشم يا نداشته باشم چه مزايا و معايبي براي من دارد؟

مي‌توانيد تعدادي از اين مزايا و معايب را در كامنت‌ها بنويسيد شايد اصلا مزاياي شما كاذب يا كمال طلبانه باشند!

شخصيت مهر طلبي را بهتر بشناسيم😊😊😊فرد مهر طلب در ابتدا ظاهرا خيلي فرد مهربان، دوست داشتني، از خودگذشته و سازگاري به نظر مي‌رسد. شايد هر كسي دوست داشته باشد با چنين فردي در ارتباط باشد، اما متاسفانه ارتباط با يك فرد مهر طلب معايب خاص خودش را دارد. به تعبيري ارتباط با يك فرد مهر طلب، گير افتادن در يك باجگيري عاطفي است.
حال آنكه فرد مهر طلب احساس مي‌كند آدم صبور و مهرباني است كه بخاطر ديگران فداكاري مي‌كند و همين امر موجبات انتظارات غير واقع بينانه شخصيت مهر طلب را فراهم مي‌كند. شخصيت مهرطلب در صورتي كه بسيار شديد باشد ممكن است به اختلال شخصيتي تبديل شود.
نشانه‌هاي شخصيت مهر طلب
نشانه‌هاي افراد مهر طلب بسيار شبيه به نشانه‌هاي اختلال شخصيت وابسته است. با اين حال شدت نشانه‌ها به اندازه‌اي نيست كه بتوانيم جز يكي از اختلالات شخصيت طبقه بندي كنيم. 😊
🌹شخصيت مهر طلب به راحتي اظهار نظر نمي‌كند. همواره سعي مي‌كند با نظر ديگران موافق باشد. زيرا نگران از دست دادن حمايت و تاييد نشدن از سوي ديگران است.
🌹همواره با ابهام و شك و ترديد صحبت مي‌كند و در صورت تاييد نشدن از سوي ديگران به سرعت تغيير عقيده مي‌دهد.
🌹هميشه ناراضي و غمگين است و انتظار دارد ديگران او را درك كنند.
🌹فردي وابسته است و به هيچ عنوان استقلال فكري ندارد.
🌹مدام در حال معذرت خواهي است.
🌹قادر به ابراز وجود نيست و از حق خود دفاع نمي‌كند.
🌹نا اميد و پرتوقع است و افكار منفي زيادي در ذهن خود دارد. ( براي اطلاع از راه‌هاي رهايي از افكار منفي كليك كنيد.)
🌹هميشه اطاعت مي‌كند.
🌹اهل تظاهر و تعارف است.
🌹🌹🌹علل مهر طلبي چيست؟
مهر طلبي ريشه در كودكي فرد دارد و زير بناي آن، باورهايي است كه پدر و مادر شخصيت مهر طلب به طور غير عمدي و ناآگاهانه در او ايجاد كرده‌اند. در نتيجۀ تربيت نادرست پدر و مادر است كه امروز فرزندشان براي نفس كشيدن هم نيازمند توجه و تاييد ديگران است و از لذت بردن محروم است.

اين مطلب را حتما راببينيد:مشاوره خانواده


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۳ بهمن ۱۳۹۹ساعت: ۰۶:۰۷:۳۲ توسط:فاطمه موضوع:

چه باورهايي نسبت به نقاط ضعف خود داريد؟

شما انساني تك بُعدي نيستيد؛ مثلا انساني كه فقط در يك ويژگي، ضعيف يا قوي است يا انساني كه كل وجودش را يك ويژگي مثبت يا منفي فرا گرفته است؛ بلكه شما مجموعه‌اي از چندين بخش متنوع و پيچيده از قابليت‌ها، مهارتها، علائق، هيجانات، ويژگي‌ها، زيبايي‌ها و در نهايت تركيبي از نقاط قوت و ضعف هستيد و خودتان را بايد اينطور ببينيد.

شما ممكن است به يك خصوصيت خود، نمره كمتر يا بيشتر بدهيد (مثلا از ۱۰) اما اگر مجموع كلي ارزيابي خود را در نظر بگيريد؛ مي‌بينيد ديگران نيز نتايجي مشابه با شما در مجموع نقاط قوت و ضعف خواهند داشت. نه منصفانه است و نه حقيقت دارد كه شما بخاطر يك يا چند نقطه ضعف، كاملا بي‌عرضه و نالايق شويد يا خود را چنين بدانيد!

يك ويژگي شما بيان كننده كل وجود شما نيست؛ به همين خاطر نقاط ضعف خود را در قالب يك مجموعه بپذيريد. پذيرش نقاط ضعف شما به معني حفظ آنها نيست؛ بلكه تا چيزي را‌ نپذيريد؛ نمي‌توانيد آن را تغيير دهيد! بايد آگاه باشيد نقطه ضعف من كل من نيست و من را كه مجموعه‌اي پيچيده و بي‌شمار از صفات متفاوت هستم را تعريف نمي‌كند.

آگاه باشيد چه برداشتي از نقاط ضعف خود داشته و چه باورهايي نسبت به نقاط ضعف خود داريد؟ زيرا باورهاي شما باعث مي‌شوند ديدگاه منفي نسبت به نقاط ضعف خود داشته باشيد. باورهاي شما حقايق غيرقابل تغيير نيستند. اگر آنها را تغيير دهيد و به اين باور برسيد كه شما هم مثل بقيه انسانها نقص و خطا داريد و ممكن است اشتباه كنيد؛ حتي در كنار ضعف‌ها مي‌توانيد خشنود و مثبت زندگي كنيد و بهتر نيز مي‌توانيد ضعفهايتان را از ميان برداريد يا آنها را تبديل به فرصت كنيد.

اگر مي‌خواهيد در مسير عزت نفس قدم برداريد؛ مي‌بايستي منافع واقعي داشتن عزت نفس را بر مزاياي كاذب نداشتن آن ترجيح بدهيد! ممكن است ابتدا براي شما رنج‌آور باشد كه دست از وابستگي‌ها و الگوهاي غلط قبلي برداريد اما لازم است كه در اين مسير ثابت قدم باشيد و هزينه بدهيد.

عزت نفس ابتدا با ارزش بي‌قيد و شرط قائل شدن براي خود و پذيرش خويشتن شروع مي‌شود و با عشق به خود و ديگران و رشد و حركت در جهت مطلوب ادامه پيدا مي‌كند.

بسياري هستند كه اين مسير را برعكس يا غلط مي‌روند؛ مثلاً صبح تا شب با فعاليت در يك زمينه كاري يا افزايش مهارتي، مي‌خواهند عزت‌نفس خود را بهبود ببخشند! اين در حالي است كه ارزش انساني خود‌ را به ميزان كار يا نوع عملكرد خود گره زده‌اند! پس هر شكستي روي احساس ارزشمندي آنها تاثير مخرب خواهد گذاشت و ممكن است گرفتار كمال طلبي منفي هم شوند!

بنابراين بهبود عملكردتان را نبايد با بهبود عزت نفس‌تان اشتباه بگيريد. همچنين ممكن است ما در زمينه عملكرد يا مهارت‌ها نسبت به ديگران متفاوت باشيم اما بدون شك، همه از يك ارزش انساني ثابت و برابر برخورداريم. ما به چيزهايي كه خود بدست آورديم؛ نه چيزهاي ظاهري و خدادادي، مي‌توانيم افتخار كنيم اما شخصيت ما بر اساس آنها ارزش و اعتبار پيدا نمي‌كند.

اگر چه قابل انكار نيست كه ارزش اجتماعي ما ممكن است وابسته به موقعيت تحصيلي، شغلي، مالي و... باشد اما ارزش انساني ما ثابت و وابسته به چيزي نيست و نياز به اثبات نيز براي ديگران ندارد در غير اينصورت متغير است و تحت تهديد قرار دارد. فقط بايد ارزش انساني خود را بشناسيم و درك كنيم.

كساني كه با رفتارشان، خود را از ارزش‌هاي انساني دور مي‌كنند؛ كساني هستند كه آگاه به ارزش دروني خود نيستند يا آن را به عوامل متغير بيروني وابسته كرده‌اند. اگر خودت را ارزشمند نداني؛ مجبور هستي به چيزهايي بياويزي تا به تو ارزش بدهند. اما اين ارزش، كاذب و از دست رفتني است!

اين مطلب را حتما راببينيد:مشاوره خانواده


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۳ بهمن ۱۳۹۹ساعت: ۰۶:۰۱:۰۱ توسط:فاطمه موضوع:

 چطور ميشه احساس ارزشمندي داشت؟

اينكه در بيرون خود كار كنيد تا درون خود، احساس ارزشمندي كنيد؛ نتيجه نمي‌گيريد و هميشه ناراضي و ناراحت، خشمگين و طلبكار خواهيد بود! جاهاي خالي درونتان را نمي‌توانيد با عوامل بيروني پر كنيد! هر جا برويد و با هر كه باشيد خودتان را با هم با خود مي‌بريد؛ پس نمي‌توانيد از خود فرار كنيد و بايد با خود، به صلح برسيد تا به صلح بيرون برسيد.

همه ما نقاط ضعفي داريم اما بايد آنها را مانند يك عامل بيروني و جدا از خود، فرض كنيم و نبايستي آنها را به خود دروني‌مان نسبت بدهيم؛ در غير اين‌صورت، هم احساس بي‌ارزشي مي‌كنيم و هم اينكه چون آنها را به خودمان چسبانده‌ايم امكان جداسازي و كار بر روي آنها نداريم!‌ همچنين در اين صورت، اگر امكان رفع نقص‌هايمان نباشد؛ نمي‌توانيم آنها را بپذيريم!

همه ما ارزشمند هستيم و آنچه مورد نياز است تا در حد ظرفيت‌هاي متعالي خود رشد كنيم درون ما نهفته است و مي‌توانيم در خود شكوفا كنيم؛ اين به معني بي‌نيازي مطلق از ديگران و بيرون نيست؛ بلكه به معني خودكفايي است. مسئله اين نيست كه من ارزشمندم يا نيستم؛ مسئله اين است كه آيا من با همين وجودي كه دارم؛ احساس ارزشمندي مي‌كنم؟! زماني من احساس ارزشمندي مي‌كنم كه نسبت به ارزش دروني خود آگاهي و باور داشته باشم و آن را وابسته به عوامل متغير بيروني قرار ندهم.

اگر ارزش ما مساوي با عوامل بيروني مثل ظاهر، عملكرد، ماديات، شغل، ازدواج، دوستي، تاييد ديگران و... باشد؛ اين ارزش بسيار متغير است و‌ با هر اتقاقي بالا و پايين مي‌شود، با هر شكست، جدايي و مخالفتي افسرده مي‌شويم و احساس بد بودن مي‌كنيم و با هر موفقيت، تاييد يا هر رابطه عاطفي، احساس خوب بودن مي‌كنيم! اينگونه ارزش ما هر لحظه، در حال از دست رفتن است و احساس تهديد مي‌كنيم! پس هميشه در حال دفاع از آن يا حمله براي محافظت از آن هستيم!
آيا شما ارزشي ثابت و پايدار براي خود قائل هستيد؟

اين مطلب را حتما راببينيد:مشاوره خانواده


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۳ بهمن ۱۳۹۹ساعت: ۰۵:۵۲:۴۶ توسط:فاطمه موضوع:

چقدر از عمرمون رو به خاطر نظر ديگران بيهوده تلف كرديم؟


۱- كارهايي كه دوست داريد را انجام دهيد: به آنچه انجام مي‌دهيد توجه كنيد. آيا خودتان مي‌خواهيد آن را انجام دهيد يا مجبوريد؟ آيا اين كار شما را به مسيري كه مي‌خواهيد و دوست داريد برويد مي‌برد يا به مسيري كه بايد و مجبوريد برويد؟ آيا من به انجام اين كار اشتياق دارم و از انجام آن لذت مي‌برم يا رنج مي‌برم و برايم غيرقابل تحمل است؟

اگر كاري به شما احساس خوبي مي‌دهد چرا آن را انكار مي‌كنيد يا انجام نمي‌دهيد!؟ مي‌گوييد خيلي دوست دارم تنهايي در يك پارك قدم بزنم اما تا حالا چنين كاري انجام نداده‌ايد! براي خودتان وقت بگذاريد و كارهاي درستي كه به شما احساس خوبي مي‌دهند را انجام دهيد. آنها را بشنويد؛ جستجو كنيد و ببينيد.

۲- به آنچه انجام داده‌ايد اعتراف كنيد: اگر مي‌خواهيد تغيير كنيد بايد به آنچه تاكنون بوده‌ايد و انجام داده‌ايد؛ چه مجبور بوده‌ايد و چه اشتباه كرده‌ايد؛ پيش خودتان اعتراف كنيد.

بدون پذيرش اشتباهاتي كه در گذشته داشته‌ايد؛ نمي‌توانيد تصميم‌هاي جديد بگيريد و اشتباهات خودتان را اصلاح كنيد. اعتراف به آنچه بوده‌ايد؛ نشانه اين است كه حالا مي‌خواهيد متفاوت باشيد و نمي‌خواهيد افكار و عقايد غلط قبلي را تكرار كنيد.

۳- با درون خودتان ارتباط برقرار كنيد: مي‌گوييد موسيقي شاد دوست دارم اما روي اين باور پافشاري مي‌كنيد كه شما براي شنيدن موسيقي شاد پير شده‌ايد! دوست داريد با ديگران صميمي شويد اما روي اين اعتقاد هستيد كه شما سرد هستيد. خيلي دوست داريد بگوييد چه مي‌خواهيد اما خودتان را براي بيان آنچه دوست داريد شايسته نمي‌دانيد.

تا زماني كه باورها و احساسات من با آنچه مي‌خواهم و هستم منطبق نباشد؛ من با خودم در صلح و ارتباط نيستم. اين عدم ارتباط با خودمان باعث مي‌شود كه هميشه در اضطراب، افسردگي، بي‌قراري و اختلاف باشيم.

۴- وابسته به تاييد ديگران نباشيد: اگر كاري كه انجام مي‌دهيد به ديگران آسيبي نمي‌زند و كاري درست، خوب و دلخواه است؛ ديگر وقت ارزشمند خود را صرف اين نكنيد كه ديگران در مورد شما و كارتان چه نظري دارند! كارهايتان را تنها بخاطر نظر ديگران متوقف نكنيد؛ چون بعد از مدتي نام آنهايي كه بدون تاييدشان مي‌مرديد را حتي به ياد هم نمي‌آوريد!

هيچ موفقيت بزرگي بدون خارج شدن از منطقه امن شما بدست نمي‌آيد! شما را ناديده مي‌گيرند؛ مسخره مي‌كنند و مانع شما مي‌شوند اما اگر مقاومت كنيد و بر سر اصول خود باشيد؛ ديگران هم با شما همراه مي‌شوند. شما مسئول آنچه مي‌گوييد و انجام مي‌دهيد هستيد؛ نه رضايت مردم از آنچه مي‌گوييد و انجام مي‌دهيد‌.

اين مطلب را حتما راببينيد:مشاوره خانواده

 

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۳ بهمن ۱۳۹۹ساعت: ۰۵:۲۶:۰۱ توسط:فاطمه موضوع:

چرا من انقدر بدبختم؟

گر همين الان اين جمله را در گوگل جستجو كنيد: چرا من اينقدر؟ احتمالاً اين پاسخ‌ها در بالاي فهرست جستجوي شما مي‌آيد: چرا من اينقدر بدبختم!؟ چرا من اينقدر زشتم!؟ چرا من اينقدر تنبلم!؟ چرا من..؟! ارزشمندترين چيزي كه داريد خودتان هستيد اما اگر به خودتان افتخار نكنيد و آنچه هستيد را نپذيريد؛ نمي‌توانيد رفتار خود را بهتر كنيد. شما در جاي خالي جمله چرا من اينقدر...؟ چه عبارتي مي‌نويسيد يا سرچ مي‌كنيد؟برخي مي‌گويند من اگر خودم را با اين همه خصلت بد و وحشتناك بپذيرم؛ فاجعه آميز و نااميد كننده است! آيا شما به همان اندازه كه خصوصيات نامناسب خود را مي‌بينيد؛ به ويژگي‌هاي خوب خود هم توجه داريد!؟ در شما و زندگي‌اتان، هم ترس وجود دارد هم شجاعت؛ هم شكست و هم موفقيت؛ هم غم و هم خوشحالي و... پس در شما و زندگي‌تان، جوانب متفاوت و متناقض بسياري وجود دارد كه بايد ديده و پذيرفته شوند.

نكته بعدي اينكه شما ويژگي‌هاي طبيعي يا نقاط ضعف خود را با برچسب‌ها و قضاوت‌هاي خود و ديگران از كودكي، مخلوط كرده‌ايد! پس ديگر يك فكر، احساس يا خصوصيت منفي ساده نيست؛ بلكه تعاريف و معاني خاصي براي شما دارد و به ذهن شما مي‌آورد كه بسيار رنج‌ آور است! القابي مثل دست و پا چلفتي! خنگ! احمق! به درد نخور! بي‌عرضه! گناهكار! بي‌آبرو! ترسو! و... كه از برداشت و تجربيات شما از كودكي تا الان مي‌آيد!

نكته ديگر اينكه، شما موجودي تك‌وجهي نيستيد كه يك يا چند خصوصيت خاص شما، برابر با كل وجود شما باشد. مثلا شما ممكن است احمقانه رفتار كرده باشيد؛ اما احمق نيستيد! ممكن است خطايي از شما سر زده باشد؛ اما گناهكار نيستيد! ممكن است شكست‌هايي داشته باشيد؛ اما سراپا معيوب نيستيد! شما انساني پيچيده و متشكل از انواع ويژگي‌هاي متفاوت و متناقض، نقاط قوت و ضعف هستيد و يك خصوصيت، نه شما را تعريف مي‌كند و نه برابر با ارزشمند بودن شماست!

پس دست از منفي بافي و تعميم افراطي برداريد و خودتان را همانطور كه هستيد بپذيريد و ارزشمند بدانيد و نكته آخر اينكه، نقاط ضعفي كه پذيرفته نشوند؛ بر ما چيره مي‌شوند و به ما احساس بي‌ارزشي مي‌دهند؛ نه نقاط ضعفي كه در همه ما وجود دارند و آنها را بدون قضاوت و مقاومت، پذيرفته‌ايم! چيزي را كه نپذيري؛ نه مي‌تواني تغييرش دهي؛ نه مي‌تواني با آن كنار بيايي! بر تو پيروز مي‌شود!اين مطلب را حتما راببينيد:مشاوره خانواده

 

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۳ بهمن ۱۳۹۹ساعت: ۰۵:۲۰:۲۸ توسط:فاطمه موضوع:

علت اصلي هيجانات منفي ما چيست؟

وقتي اتفاق ناگواري مي‌افتد يا در موقعيتي منفي قرار مي‌گيريد؛ افكار خطا و باورهاي منفي شما به سرعت فعال مي‌شوند و اين افكار و باورهاي شماست كه منجر به احساسات و هيجانات منفي شما مي‌شوند نه آن اتفاق و موقعيت منفي. اما ممكن است نسبت به آنها ناآگاه باشيد!در اين چرخه‌ي موقعيت و اتفاق - فكر و باور - احساس و هيجان، چه عواملي را مي‌توانيد كنترل كنيد يا چه عواملي در كنترل شماست؟ ممكن است برخي موقعيت‌ها يا اتفاقات، تحت كنترل شما باشند مثلا مي‌توانيد وارد رابطه‌‌ ناپايداري نشويد كه مي‌دانيد بيشتر به شما احساس ناامني و رهاشدگي خواهد داد يا از تشنج و درگيري با افراد ناسالم خودتان را دور نگه ‌داريد.

اما برخي موقعيت‌ها و اتفاقات هستند كه هم در كنترل شما نيستند يا كامل در كنترل شما نيستند و هم اينكه مي‌بايستي با آنها روبرو شويد و نمي‌توانيد و نبايستي از آنها بگريزيد. مثلا وقتي كه لازم است در مصاحبه‌اي شركت كنيد؛ وقتي كه بايد براي جمعي صحبت كنيد؛ وقتي كسي به شما توهين كرده است و يا در تلاشي شكست خورده‌ايد؛ وقتي كه در آستانه جدايي از يك رابطه ناسالم قرار داريد

اما شما در اين وضعيت‌ها مي‌توانيد افكار و باورهاي خود را منطقي و عقلاني‌تر كنيد تا دچار هيجانات منفي نشويد يا حداقل هيجانات منفي كمتر و موقت‌تري را تجربه كنيد تا به دنبال آن رفتار سالم‌تري از شما بروز داده ‌شود.

در نهايت با كمي اضطراب، در مصاحبه شركت مي‌كنيد و براي جمع صحبت مي‌كنيد؛ قاطعانه و محترمانه با آن توهين برخورد مي‌كنيد و از شكست خود درس مي‌گيريد و بدون ترس و وابستگي يا با كمترين رنج و آسيب، خودتان را با جدايي سازگار مي‌كنيد.

اما اگر باور داشته باشيد كه آن موقعيت‌ها و اتفاقات ناگوار، مستقيماً علت هيجانات منفي من شده‌اند؛ متوجه افكار و باورهاي واسطه نمي‌شويد و مسئوليت احساسات خود را نمي‌پذيريد. اتفاقات و موقعيت‌ها بر ما تاثير دارند اما افكار و باورهاي ما تاثير بيشتري بر احساسات و هيجانات ما دارند.

افرادي كه عقلاني زندگي مي‌كنند و درست انديش هستند؛ افكارشان را بيشتر علت اصلي احساسات خود مي‌دانند؛ آنها سالم‌تر زندگي مي‌كنند و كمتر به هر دليلي ناراحت مي‌شوند. البته زيستن آگاهانه و عقلاني، به معناي حذف يا انكار احساس و عاطفه نيست و اين دو هم در مقابل هم نيستند.

اما نادرست انديشان و كساني كه رفتارهاي هيجاني و غيرعقلاني دارند بيشتر تحت كنترل احساسات خود هستند و ثبات عاطفي و هيجاني نيز ندارند. آنها ديگران را مقصر احساسات خود مي‌دانند.

اين مطلب را حتما راببينيد:مشاوره خانواده
 

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۳ بهمن ۱۳۹۹ساعت: ۰۵:۱۰:۲۳ توسط:فاطمه موضوع:

ضعف عزت نفس و رابطه آن با افكار تحريف شده

احساسات ما تابعي از افكار ما هستند. پس اگر افكار خطا داشته باشيم شناخت و تفسير ما از وقايع هم غلط خواهد بود. در نتيجه احساسات بدي خواهيم داشت‌ و قضاوت ما از واقعيت‌ها نيز تحريف مي‌شود. به شرح تعدادي از اين افكار خطا و تحريف شده مي‌پردازم۱-تفكر همه يا هيچ: شما به چيزها بصورت مطلق نگاه مي‌كنيد و بصورت سياه يا سفيد فكر مي‌كنيد. همه مردها اينطورند همه زنها آنطورند!
۲-تعميم افراطي: شما به يك حادثه بد، مثل الگوي يك شكست گسترده و ادامه‌دار نگاه مي‌كنيد. مثلا با يك شكست در زندگي، ديگر تمام موفقيتهاي خود را زير سوال مي‌بريد!
۳-فيلتر ذهني: غرق در موارد منفي هستيد و مثبت‌ها را ناديده مي‌گيريد. با فكر كردن به رويدادي ناراحت كننده، نظرتان نسبت به كل زندگي تغيير مي‌كند!
۴-تمركز بر موارد منفي: شما بر نقاط منفي تكيه و تمركز داريد و رسيدن به موارد مثبت را ناممكن مي‌دانيد. موارد منفي را بزرگ نمايي و موارد مثبت را كوچك و غيرمهم فرض مي‌كنيد!
۵-نتيجه‌گيري عجولانه: شما سريع و بدون تحليل عميق، از روي موارد منفي يا ظاهري، قضاوت و نتيجه‌گيري مي‌كنيد!
الف) فكرخواني: شما تصور مي‌كنيد كه مثلا مردم واكنش منفي نسبت به شما دارند و شما را نمي‌پذيرند. كسي من را دوست ندارد! يا مثلا چون فكر مي‌كنيد در ذهن همسرتان چه مي‌گذرد رفتار خاصي را پيش مي‌گيريد!
ب) پيشگويي: مثلا شما پيش‌بيني مي‌كنيد كه همه چيز خوب پيش نخواهد رفت! من مي‌دانم ديگر اوضاع خوب نمي‌شود! يا فكر مي‌كنيد اگر فلان رفتار را انجام دهم حتما فلان طور قضاوت مي‌شوم!
۶-استدلال احساسي: شما احساسات خود را ملاك واقعيت، تفسير مي‌كنيد و از كيفيت احساسات خود نتيجه‌ مي‌گيريد كه مثلا من آدم احمقي هستم يا ديگري گناهكار است!
۷-بايد گويي: شما خود و ديگران را توسط عبارات بايد و نبايد و قوانين مطلق، تحت فشار قرار داده و مورد انتقاد قرار مي‌دهيد. من نبايد اشتباه مي‌كردم! تو بايد اينطور باشي!
۸-برچسب زدن: رفتار خود را به كل شخصيت خود نسبت مي‌دهيد. مثلا با يك اشتباه، خود را آدمي احمق مي‌دانيد يا ديگري را به دردنخور!
۹-شخصي سازي و سرزنش: شما خود يا ديگران را بخاطر چيزي سرزنش مي‌كنيد كه كاملا مسئول آن نيستيد و برعكس از چيزهايي صرفنظر مي‌كنيد كه خود مسبب آن بوده‌ايد! مثلا بخاطر اشتباهات يا مشكلات ديگران، خودتان را مقصر مي‌دانيد يا برعكس، مسئوليت انتخابها و شكستهاي خود را گردن ديگران مي‌اندازيد و سهم و نقش خود را در مسائل نمي‌بينيد!

اين مطلب را حتما راببينيد:مشاوره خانواده
 


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۳ بهمن ۱۳۹۹ساعت: ۰۲:۴۷:۵۵ توسط:فاطمه موضوع: