چرا نبايد مشكلات خود را در بيرون از خود جستجو كنيم؟
هر مشكلي كه در بخشهاي فردي، ارتباطي و شغلي براي شما پيش ميآيد ناشي از تلهها نيست مگر اينكه برگرفته از الگوهاي رفتاري تكرار شونده، عميق و پايدار دروني باشد و به شما هيجانات منفي شديد بدهد! مثلا هميشه از كار اخراج ميشويد يا با افراد ناسالم و غيرمتعهد دوست شده يا ازدواج ميكنيد! هميشه تحت تحقير، ظلم و آسيب قرار ميگيريد بدون اينكه عملاً خود را از آن رها كنيد! يا اينكه هميشه دلبسته افرادي ميشويد كه شما را كنترل و وابسته ميكنند يا به شما خيانت ميكنند يا شما را در تنهايي و بيخبري ميگذارند!
يا اينكه شديداً ترس از دست دادن، ترس، بيماري و شكست داريد. از انتقاد، شديداً ناراحت ميشويد و خودتان را عميقأ آدم بيارزش و پر از نقص ميدانيد! يا اينكه گرفتار اعتياد به مواد مخدر، الكل و اعتياد به روابط جنسي و... هستيد! با واقعبيني و رفتار مسئولانه مشكل داريد! احساسات بد و رنجهاي خود را سركوب يا فراموش ميكنيد! يا اينكه از همه توقعات خارج از حد داريد! انتظار داريد همه در خدمت شما باشند و عقايد مطلق و انعطاف ناپذيري در مورد آدمها، ديگران و دنيا داريد كه زياد باعث دردسرتان ميشود! با پذيرش تفاوتها و سازگاري با آدمها و شرايط مختلف، مشكل داريد! زياد رفتار غيرقابل پيشبيني داريد و نميتوانيد هيجانات خود را عاقلانه ابراز يا مديريت كنيد.
مثالها و نمونهها
مثالها و نمونهها زياد است. طبق الگويي كه گفتم مشكلات ناشي از تلهها را شناسايي كنيد اما اگر باز خودتان به تنهايي نتوانستيد؛ به يك طرحواره درمانگر حاذق مراجعه كنيد چون اين بخش، كه كدام يك از مشكلات فعليتان، با تلهها نسبت دارد؛ بسيار مهم است. بعد كه متوجه شديد اين مشكل يا مشكلات شما طبق يك الگوي تكرار شونده، عميق و پايدار ادامه دارد؛ حالا وقت آن است كه آثار و عوارض آن را در خودتان پيدا كنيد و همچنين نقش خود را در تكرار و تداوم آن مشكلات پيدا كنيد و يا بنويسيد. اين بخش، بسيار مهم است و نياز به خودكاوي، خودآگاهي و خودكنترلي دارد.
اما مشكل وقتي بيشتر ميشود كه شما دنبال علت اين مشكلات در بيرون از خود باشيد مثلا هميشه به شما خيانت ميكنند و روابط ناسالمي داريد اما ميگوييد علت اين بوده كه كسي من را دوست ندارد يا بايد آنها را وابسته كنم اگر هم ميگوييد مشكل از من است ميخواهيد بگوييد من همينم كه هستم و خوب نميشوم و همه با من مشكل دارند پس افسرده و بيمار ميشويد و احساس بدبختي و درماندگي ميكنيد. تشخيص درست مشكل و علت آن، بخش مهمي از خود راهحل مشكل است.
تفسير اتفاقات
ما اكنون بزرگسال هستيم و ميتوانيم اتفاقات را به گونهاي تفسير كنيم كه به ما آسيب كمتري برسد. مثلا اگر از والدين خود بيتوجهي ببينيم ميتوانيم توقع خود را از پدر و مادري كه ظرفيت دانايي و مهرباني آنها را ميشناسيم كمتر كنيم. اما اگر ما در كودكي هم دچار اين بيتوجهي و بيمهري شده باشيم چون توانايي تعقل و تفكر بالغانه امروز را نداشتهايم تفسير كردهايم كه حتما ما آدمهاي بد و نالايقي هستيم! به همراه اين تفسيرهاي غلط، حتما هيجانات منفي هم وجود دارد و اينها اينقدر از كودكي تكرار ميشوند كه تبديل به الگوهاي ذهني و باورهايي محكم ميشوند. باورهايي كه توسط آنها خودمان را تعريف ميكنيم؛ به دنيا نگاه و با ديگران ارتباط برقرار ميكنيم
به اين الگوهاي هيجاني و شناختي كه از دوران كودكي و رشد، در ذهن و باور ما شكل گرفته و به ما آسيب ميرسانند؛ طرحواره يا اصطلاحاً تله ميگويند. اين تلهها خصوصيات عمومي مشتركي دارند و با روشهايي تقريبا مشابه تكرار ميشوند. در ضمن هيجانات خاصي مثل ترس و اضطراب، خشم و ناراحتي، نااميدي و افسردگي، حقارت و خجالت و... نيز به همراه دارند. اما هر چه هستند چون از كودكي براي ما آشنا هستند؛ ناخودآگاه ميخواهيم آنها را همچنان تكرار كنيم. مخصوصا زمانهايي كه در روابط پر تنش عاطفي قرار داريم يا اتفاق ناگواري براي ما رخ داده يا در يك موقعيت و چالش هيجاني هستيم
تلهها، آدمها و اتفاقات مشابه را به سوي شما ميكشاند؛ در واقع شما بسوي آنها ميرويد! آدمها و اتفاقاتي كه اتقاقا نماينده تلههاي شما هستند و باعث ميشوند تلههاي شما تكرار شوند! گاهي هم شما با رفتارهايي در جهت تاييد و تكرار تلهها، عمل ميكنيد! مثلا وقتي دچار تله_رهاشدگي هستيد باور نداريد كه ميتوانيد روابط امن و باثباتي داشته باشيد و فكر ميكنيد نهايتا طرد ميشويد! پس يا وارد روابط بيثباتي ميشويد مثلا وارد ارتباط با فردي ميشويد كه هر روز به شما خيانت ميكند يا به شما محبت نميكند يا هميشه افراد متاهل را كه نميتوانند با شما ازدواج كنند را انتخاب ميكنيد يا برعكس رابطه پايدار خود را با اين فكر كه حتما من را ترك ميكند يا به من خيانت ميكند خراب ميكنيد!
پس هم آگاهي از وجود تلهها مهم است و هم اينكه بدانم آنها چگونه در كودكي توسط والدين يا شرايطي كه داشتهام شكل گرفتهاند و چگونه من تا اكنون با روابط و رفتارم آنها را تكرار كردهام. اين آگاهي باعث ميشود افكار و رفتارم در جهت تغيير و توقف تله باشد؛ نه در جهت تاييد و تداوم آن. منبع
برچسب: ،