fatemeh99 fatemeh99 .

fatemeh99

چگونه تفكر مثبت داشته باشيم؟

 

اگر مي‌خواهيد تفكر مثبت داشته باشيد ابتدا مي‌بايستي درك و دريافت واقعي از جهان داشته باشيد. زيرا تفكر مثبت، بدون واقع‌بيني، شما را به توهم و رفتار غيرمنطقي مي‌كشاند! البته همه ما دريافت‌هايي از واقعيت داريم اما مهم است اين ادراك و باورهايي كه از واقعيت داريم بر اساس شواهد عيني و دلايل منطقي شكل گرفته باشند نه بر اساس توهم و آرزو... پس در واقع مهم اين است؛
 

واقعيت از نظر و ديدگاه من چيست؟


رفتار ما تحت تاثير نگرش‌ها و باورهايي است كه نسبت به خودمان، ديگران و جهان داريم. در واقع ما طبق طرحواره‌هاي خود رفتار مي‌كنيم. طرحواره‌هايي كه از دريچه آنها جهان را مي‌بينيم؛ رويدادها را تفسير مي‌كنيم؛ به چيزهاي خاصي توجه مي‌كنيم و انتظاراتي داريم. پس براي درك رفتار افراد بايد ببينيم چه معنا و برداشتي نسبت به واقعيت‌ها دارند.

ادراك و‌ باورهاي ما ممكن است تحت تاثير هيجانات و نيازهاي ما باشند. مثلا زني كه سخت به دنبال توجه و محبت است؛ حتي رفتار توهين آميز از مرد را عشق تقسير مي‌كند! وقتي كه نيازها و هيجانات ما در غليان هستند و يا در مورد چيزي اطلاعات مبهم داريم؛ امكان به وجود آمدن باورهاي خرافي و غيرواقعي نيز در ما بيشتر مي‌شود! پس بسياري از باورهايي كه ما در اين شرايط، بر مي‌گزينيم و با واقعيت فاصله دارند؛ ممكن است ناشي از وسواس‌ها، ترس‌ها، اضطراب‌ها، افسردگي‌ها و يا توهم‌ها و ابهام‌ها باشند.

هر چه ما جهان را همانگونه كه هست درك كنيم و باورهاي خود را بر اساس آن تنظيم كنيم؛ احتمال رفتارهاي عقلاني و مثبت واقع بينانه‌ي ما بيشتر خواهد شد. اگر چه گاهي شدت نيازها و هيجانات ما بالاست كه باعث مي‌شود واقعيت براي ما وارونه جلوه داده شود اما اگر ما با استفاده از روشهاي منطقي و علمي، برداشت و درك خود را بسنجيم تا اندازه زيادي به ادراك واقع بينانه‌تري مي‌رسيم.منبع

 

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱ اسفند ۱۳۹۹ساعت: ۱۱:۰۸:۱۰ توسط:فاطمه موضوع:

ويزگي هاي اصلي طرحواره هاي ما چيست؟

نكاتي كليدي از طرحواره‌ها يا تله‌ها

 

طرحواره ناسازگار


۱- طرحواره ناسازگار يا اصطلاحاً تله، الگوي فكري، شناختي و هيجاني عميق، ناكارآمد و آسيب‌رسان است كه در اثر تجربه‌‌هاي ناگوار ما در كودكي و نوجواني شكل مي‌گيرد و در باورهاي ما نسبت به خودمان و ديگران نقش مي‌بندد. دنيايي براي ما از كودكي ساخته مي‌شود كه ديگر هر چيزي بيرون از آن را نمي‌توانيم ببينيم! اتفاقاتي نيز كه در زندگي براي ما رخ مي‌دهند و روابطي كه داريم؛ تله‌هاي ما را هر چه بيشتر تقويت مي‌كنند زيرا ما توسط باورهايي كه داريم يا آنها را به وجود آورده‌ايم يا در جهت تاييد تله‌هاي خود، آنها را معنا كرده‌ايم! پس تله‌هاي ما همچنان تقويت و تكرار مي‌شوند

 

خاطره بدي از كودكي


۲- اكثر تله‌ها تحت تاثير حوادث ناگوار، بدرفتاري والدين، آسيبها و تجربه‌هاي منفي به وجود آمده‌اند اما به اين معني نيست كه شما چون خاطره بدي از كودكي نداريد حتما مصون از تله‌ها بوده‌ايد! چون اولا ممكن است خاطرات منفي اصلا يادتان نيايد چون آنها را به دليل رنجشان به پستوي ضميرتان رانده‌ايد دوما تله‌هايي مثل تله وابستگي يا تله استحقاق هستند كه اتفاقا در اثر وابستگي و حمايت شديد والدين يا ارضاي بي‌اندازه نيازها توسط آنها رخ مي‌دهند و شما اكنون يا متوجه آن نيستيد يا آن را خوب تفسير مي‌كنيد! سرشت هيجاني و خلق و خوي شما و محيط رشدتان نيز در شكل‌گيري تله‌ها تاثير دارند

 

اتقاقات


۳- اگر چه تله‌ها به ما رنج مي‌دهند اما تجربه آشناتري براي ما هستند و با آنها راحتيم پس آنها را ناآگاهانه تكرار مي‌كنيم. مثلا ارتباط برقرار كردن با آدمهايي كه بنده اصطلاحاً مي‌گويم نماينده تله‌هاي ما هستند! يا رفتن به سمت اتقاقاتي كه با تله‌هاي ما هماهنگي دارند! يا داشتن باورها و قضاوتهاي غلطي كه درستي تله‌هاي ما را تاييد مي‌كنند و باعث مي‌شوند ما تله‌هاي خود را حقيقت مطلق بدانيم! پس ما همچنان دنياي كودكي خود را درون تله‌ها تكرار مي‌كنيم‌.

هيجانات منفي


۴-وقتي تجاربي كه اكنون داريم مشابه تجارب ناگوار كودكي ما باشند تله‌هاي ما فعال مي‌شوند! در وقت فعالسازي ما دچار هيجانات منفي مثل ترس و اضطراب، سوگ و افسردگي و شرم يا خشم و... مي‌شويم! وقتي مي‌گوييم شخصي تله خاصي دارد به اين معني نيست تله او هميشه فعال است! پس لازم است هيجانات و واكنشهاي فرد در روابط و اتفاقات‌ گذشته بررسي شود. هر كسي براي كاستن از رنج فعال شدن تله‌ها، ناآگاهانه دست به واكنشهايي مي‌زند كه اتفاقا تله‌ها را متوقف نمي‌‌كنند بلكه تكرار مي‌كنند!

وقتي تله هارو مرور ميكردم ميديدم تله رهاشدگي يا نقص و شرم اصل اپررنگ نيستن يا خيلي ازمشكلاتي كه عنوان ميشد يادرمن سالهاحل شده بود يا اصلانبود. مثلا در مورد نقص و شرم كه ميگه ازارتباط سربازميزنن اين افرادكه من ميديدم رابطه خوبي با جنس مخالف دارم اما با رعايت خط قرمزهام و يا اينكه از هم صحبتي يا ارتباط باجنس مخالف نميترسم ياكمبود نميبينم 😯 يا اينكه اصلاخودم روبي ارزش وحقيرنميبينم لاقل الان بعدبيرون اومدن از اون ازدواج خلاصه باخوندن اين كتاب اصلي ترين تله ام بابيشترين نمره روپيداكردم 😅هرچيزي نوشته نوددرصدش خودمن بودم 😊ومن بعدسالهاازاين گيجي وسرگرداني نجات پيداكردم نميدونيدچه حس خوبي بهم دست داده كه الان مشكلاتم وپيداكردم مريمي كه سالهااصلي ترين نيازهاي طبيعي شو درناخوداگاهش سركوب كرده بودوحال خراب ورنج كشيده مثلا من درخودآگاهم نيارهاي طبيعي مو يااينكه ارتباط سالم عشق دوست داشتن نيازعاطفي وميپذيرفتم امابه خودآگاهم كه ميرسيد سركوبش كردم يااينكه توزندگي گذشته ام نميتونستم نيازهام وبه زبون بيارم باقهرورفتارتهاجمي سركوبشون ميكردم درخودم😉خيلي ازمشكلاتم وشناسايي كردم ونوشتم اميدوارم بتونم مهارشون كنم وبموقع مچ تله ي محروميت هيجاني روكه زندگيم ونابودكردتوي اين سالهاكه ميتونستم رابطه ي خوبي وتجربه كنم امانشدوكنترل كنم. منبع

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱ اسفند ۱۳۹۹ساعت: ۱۱:۰۴:۰۷ توسط:فاطمه موضوع:

نقش ما مشكلات روانشناختي خودمان چيست؟


تا زماني كه اين فكر و باور شماست كه من كاملاً تحت كنترل اتفاقات گذشته هستم؛ تله‌هاي شما بهبود يا تغيير پيدا نمي‌كنند! باورهايي كه در كودكي به شما تحميل يا تلقين شده‌اند با اعمال و افكار، تصميمات و انتخاب‌هاي شما تقويت شده‌اند! شما در كنارشان احساس امنيت كاذب مي‌كنيد و اصلا دنياي بدون آنها را باور نداريد!

پس اين توقع كه شما به سادگي بتوانيد از آنها دست بكشيد شايد توقعي منطقي نباشد اما همين كه متوجه آنها شويد و آنها را زير سوال ببريد؛ تا اندازه زيادي به اين كمك مي‌كند كه اين افكار از حالت عادت و ناخودآگاه بيرون بيايند و بهتر توسط شما مشاهده يا كنترل شوند.

بنابراين هر چند شما در گذشته و كودكي در شروع تله‌ها، هيچ نقشي نداشته باشيد؛ اما نقش شما در تكرار تله‌ها و مشكلات ناشي از آنها، بسيار اساسي و تعيين كننده است. اين درست است كه در زندگي شغلي و خانوادگي شما افرادي نيز پيدا مي‌شوند كه آب به آسياب تله‌‌هاي شما ريخته و مي‌ريزند اما اينها از آسمان براي شما نازل نشده‌اند بلكه حداقل تعدادي از آنها را شما بطور مستقيم يا غيرمستقيم، بخاطر اثر تله‌ها، به زندگي خود دعوت كرده‌ايد! اگر هم به اقتضاي زمان و شرايط، در كنار شما قرار گرفته‌اند شما با نوع افكار و رفتارتان باعث شده‌ايد كه موافق تله‌هاي شما عمل كنند!

 

خود سالم و خود ناسالم

قبول اين ميزان از مسئوليت براي تغيير تله‌ها لازم است؛ اگر چه براي آنهايي كه ابتداي مسير تغيير قرار دارند بسيار رنج آور است! پس درك مي‌كنم كه پذيرش آن سخت باشد اما در نهايت، در مسير تغيير، بايد به اين نتيجه برسيد كه من با هر چه گذشته و بر من گذشته است كنار مي‌آيم و آن را مي‌پذيرم. شما نمي‌توانيد با بخشي از گذشته كه در ذهن و زندگي شماست و بخشي از شخصيت خود كه با شماست؛ سر جنگ داشته و بعد انتظار داشته باشيد به صلح و سازگاري با خود برسيد!

پس بين خود سالم و خود ناسالم كه مبتلا به تله‌ها شده است ارتباط برقرار كنيد و با او حرف بزنيد. دلايلش را زير سوال ببريد و دلايل مخالفت با او را بيان كنيد. مانند نفري كه دارد از بيرون با او صحبت مي‌كند. سعي كنيد در جهت خلاف حرفهاي او شواهد و مداركي پيدا كنيد. مثلا اگر تله شما مي‌گويد هيچكس شما را دوست ندارد يا در همه كارها شكست مي‌خوري! شما شواهد خلاف آن را پيدا كنيد. اين روش باعث مي‌شود كه ابتدا تله‌هايي كه مثل هويت جداناشدني باور كرده‌ايد را از خود جدا بدانيد و سپس دلايل مخالف آنها را جستجو كنيد. منبع

 


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱ اسفند ۱۳۹۹ساعت: ۱۰:۵۸:۵۹ توسط:فاطمه موضوع:

چرا نبايد مشكلات خود را در بيرون از خود جستجو كنيم؟


هر مشكلي كه در بخش‌هاي فردي، ارتباطي و شغلي براي شما پيش مي‌آيد ناشي از تله‌ها نيست مگر اينكه برگرفته از الگوهاي رفتاري تكرار شونده، عميق و پايدار دروني باشد و به شما هيجانات منفي شديد بدهد! مثلا هميشه از كار اخراج مي‌شويد يا با افراد ناسالم و غيرمتعهد دوست شده يا ازدواج مي‌كنيد! هميشه تحت تحقير، ظلم و ‌آسيب قرار مي‌گيريد بدون اينكه عملاً خود را از آن رها كنيد! يا اينكه هميشه دلبسته افرادي مي‌شويد كه شما را كنترل و وابسته مي‌كنند يا به شما خيانت مي‌كنند يا شما را در تنهايي و بي‌خبري مي‌گذارند!

يا اينكه شديداً ترس از دست دادن، ترس، بيماري و شكست داريد. از انتقاد، شديداً ناراحت مي‌شويد و خودتان را عميقأ آدم بي‌ارزش و پر از نقص مي‌دانيد! يا اينكه گرفتار اعتياد به مواد مخدر، الكل و اعتياد به روابط جنسي و... هستيد! با واقع‌بيني و رفتار مسئولانه مشكل داريد! احساسات بد و رنج‌هاي خود را سركوب يا فراموش مي‌كنيد! يا اينكه از همه توقعات خارج از حد داريد! انتظار داريد همه در خدمت شما باشند و عقايد مطلق و انعطاف ناپذيري در مورد آدمها، ديگران و دنيا داريد كه زياد باعث دردسرتان مي‌شود! با پذيرش تفاوتها و سازگاري با آدمها و شرايط مختلف، مشكل داريد! زياد رفتار غيرقابل پيش‌بيني داريد و نمي‌توانيد هيجانات خود را عاقلانه ابراز يا مديريت كنيد.
 

مثال‌ها و نمونه‌ها


مثال‌ها و نمونه‌ها زياد است. طبق الگويي كه گفتم مشكلات ناشي از تله‌ها را شناسايي كنيد اما اگر باز خودتان به تنهايي نتوانستيد؛ به يك طرحواره درمانگر حاذق مراجعه كنيد چون اين بخش، كه كدام يك از مشكلات فعلي‌تان، با تله‌ها نسبت دارد؛ بسيار مهم است. بعد كه متوجه شديد اين مشكل يا مشكلات شما طبق يك الگوي تكرار شونده، عميق و پايدار ادامه دارد؛ حالا وقت آن است كه آثار و عوارض آن را در خودتان پيدا كنيد و همچنين نقش خود را در تكرار و تداوم آن مشكلات پيدا كنيد و يا بنويسيد. اين بخش، بسيار مهم است و نياز به خودكاوي، خودآگاهي و خودكنترلي دارد.

اما مشكل وقتي بيشتر مي‌شود كه شما دنبال علت اين مشكلات در بيرون از خود باشيد مثلا هميشه به شما خيانت مي‌كنند و روابط ناسالمي داريد اما مي‌گوييد علت اين بوده‌ كه كسي من را دوست ندارد‌ يا بايد آنها را وابسته كنم اگر هم مي‌گوييد مشكل از من است مي‌خواهيد بگوييد من همينم كه هستم و خوب نمي‌شوم و همه با من مشكل دارند پس افسرده و بيمار مي‌شويد و احساس بدبختي و درماندگي مي‌كنيد. تشخيص درست مشكل و علت آن، بخش مهمي از خود راه‌حل مشكل است.

 

تفسير اتفاقات


ما اكنون بزرگسال هستيم و مي‌توانيم اتفاقات را به گونه‌اي تفسير كنيم كه به ما آسيب كمتري برسد. مثلا اگر از والدين خود بي‌توجهي ببينيم مي‌توانيم توقع خود را از پدر و مادري كه ظرفيت دانايي و مهرباني آنها را مي‌شناسيم كمتر كنيم. اما اگر ما در كودكي هم دچار اين بي‌توجهي و بي‌مهري شده باشيم چون توانايي تعقل و تفكر بالغانه امروز را نداشته‌ايم تفسير كرده‌ايم كه حتما ما آدمهاي بد‌ و نالايقي هستيم! به همراه اين تفسيرهاي غلط، حتما هيجانات منفي هم وجود دارد و اينها اينقدر از كودكي تكرار مي‌شوند كه تبديل به الگوهاي ذهني و باورهايي محكم مي‌شوند. باورهايي كه توسط آنها خودمان را تعريف مي‌كنيم؛ به دنيا نگاه و با ديگران ارتباط برقرار مي‌كنيم

به اين الگوهاي هيجاني و شناختي كه از دوران كودكي و رشد، در ذهن و باور ما شكل گرفته و به ما آسيب مي‌رسانند؛ طرحواره يا اصطلاحاً تله مي‌گويند. اين تله‌ها خصوصيات عمومي مشتركي دارند و با روشهايي تقريبا مشابه تكرار مي‌شوند. در ضمن هيجانات خاصي مثل ترس و اضطراب، خشم و ناراحتي، نااميدي و افسردگي، حقارت و خجالت و... نيز به همراه دارند. اما هر چه هستند چون از كودكي براي ما آشنا هستند؛ ناخودآگاه مي‌خواهيم آنها را همچنان تكرار كنيم. مخصوصا زمانهايي كه در روابط پر تنش عاطفي قرار داريم يا اتفاق ناگواري براي ما رخ داده يا در يك موقعيت و چالش هيجاني هستيم

تله‌ها، آدمها و اتفاقات مشابه را به سوي شما مي‌كشاند؛ در واقع شما بسوي آنها مي‌رويد! آدمها و اتفاقاتي كه اتقاقا نماينده تله‌هاي شما هستند و باعث مي‌شوند تله‌هاي شما تكرار شوند! گاهي هم شما با رفتارهايي در جهت تاييد و تكرار تله‌ها، عمل مي‌كنيد! مثلا وقتي دچار تله_رهاشدگي هستيد باور نداريد كه مي‌توانيد روابط امن و باثباتي داشته باشيد و فكر مي‌كنيد نهايتا طرد مي‌شويد! پس يا وارد روابط بي‌ثباتي مي‌شويد مثلا وارد ارتباط با فردي مي‌شويد كه هر روز به شما خيانت مي‌كند يا به شما محبت نمي‌كند يا هميشه افراد متاهل را كه نمي‌توانند با شما ازدواج كنند را انتخاب مي‌كنيد يا برعكس رابطه پايدار خود را با اين فكر كه حتما من را ترك مي‌كند يا به من خيانت مي‌كند خراب مي‌كنيد!

پس هم آگاهي از وجود تله‌ها مهم است و هم اينكه بدانم آنها چگونه در كودكي توسط والدين يا شرايطي كه داشته‌ام شكل گرفته‌اند و چگونه من تا اكنون با روابط و رفتارم آنها را تكرار كرده‌ام. اين آگاهي باعث مي‌شود افكار و رفتارم در جهت تغيير و توقف تله باشد؛ نه در جهت تاييد و تداوم آن. منبع


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱ اسفند ۱۳۹۹ساعت: ۱۰:۵۴:۳۵ توسط:فاطمه موضوع:

چرا نميتوني يه رابطه سالم پيدا كني؟


 نقص/ شرم:

 
اگر در كودكي بخاطر نقصها و اشتباهاتي كه داشته‌ايد مورد سرزنش و تحقير قرار گرفته‌ايد اكنون شما حس بد بودن و بي‌ارزشي داريد و فكر مي‌كنيد ارزشمند و شايسته نيستيد كه دوست داشته شويد! شما از قبول عشق و محبت ديگران سرباز مي‌زنيد و از تعريف و تحسين ديگران حس بدي پيدا مي‌كنيد. فكر مي‌كنيد حتما مي‌خواهند از شما سوءاستفاده كنند يا آنها دارند در مورد شما اغراق مي‌كنند. در واقع شما انتظار نداريد كه ديگران شما را به حساب بياورند چون احساس مي‌كنيد از ارزش چنداني برخوردار نيستيد!


 شكست:

 
 
اگر در اين تله گرفتار شده باشيد قبل از اينكه هر تلاشي انجام دهيد؛ خود را شكست خورده و بازنده مي‌دانيد! ممكن است در كودكي شما را احمق، بازنده و بي استعداد خطاب كرده باشند و اين حس در شما به وجود آمده باشد كه شما براي رسيدن به موفقيتها به اندازه كافي توانايي و اعتماد بنفس نداريد. شما موفقتيهاي خود را اصلا نمي‌بينيد و چشم شما فقط شكسستها را مي‌بيند و آنها را بزرگ از آنچه هست نشان مي‌دهد.



 اطاعت:

 
 

وقتي در اين تله هستيد نيازهاي خود را ابراز نمي‌كنيد و آنها را فداي نيازهاي ديگران مي‌كنيد چون اگر نيازهاي خود را در اولويت قرار دهيد احساس گناه مي‌كنيد يا از برخورد ديگران مي‌ترسيد و يا نمي‌خواهيد آنها را ناراحت كنيد. اگر در كودكي با افراد سلطه‌گر روبرو بوده و شما را كنترل كرده‌اند اكنون نيز وارد چنين روابطي مي‌شويد و دم نمي‎‌زنيد



#نكته:

 
 
۱- ضعف عزت نفس با تله نقص/ شرم و ضعف اعتماد بنفس با تله شكست ارتباط دارد. البته تله‌هاي ديگر هم ممكن است با اينها در رابطه باشند.
۲- اگر گرفتار تله‌هاي زندگي باشيم سبك فكري و رفتاري ما در جهت تأييد و تكرار تله‌هاست. اما اگر ما آگاه به اين سبك يا روش زندگي باشيم؛ دست تله‌هاي زندگي براي ما رو مي‌شود و ديگر آنها نمي‌توانند ناخودآگاهانه به ما آسيب بزنند و يا ما را در چرخه تكرار و تاييد خود نگه بدارند!
 



 وابستگي:

 
 
اگر در كودكي به شما اين حس را داده باشند كه شما به تنهايي نمي‌توانيد خودكفا و مستقل باشيد؛ ممكن است در دام اين تله گرفتار شده باشيد! شما هميشه براي انجام كارهايتان نيازمند ديگران هستيد و بدون حمايت و كمك آنها نمي‌توانيد كار مهمي انجام دهيد. موانعي كه والدين بر سر راه استقلال كودك مي‌گذارند باعث مي‌شود او هميشه بترسد از اينكه مستقل و به تنهايي كاري انجام دهد و مسئوليت كارهايش را نيز بر عهده نگيرد

 آسيب‌پذيري:

 

اگر در كودكي اين حس به شما القاء شده باشد كه مراقب باش! بيرون، دنياي خطرناكي هست؛ شما هميشه نگران هستيد كه ممكن است اتفاق بدي بيفتد! حمايت خيلي زياد از كودك و ترساندن او از اتفاقات و دنياي بيرون، باعث مي‌شود كه شما در اين تله گرفتار شويد. بيرون ممكن است خطرهايي متوجه ما باشد اما اينكه شما هميشه احساس ناامني داشته و هميشه دنبال اين باشيد ديگران اعتماد و اطيمنان شما را جلب كنند تا با آنها ارتباط برقرار كنيد آن هم زماني كه من درونم پر از حس ناامني وجود دارد ناشي از احساس عدم امنيت است نه ناامني بيروني... اين نگراني‌ها و ترس‌ها معمولا منشاء واقعي و بيروني ندارند مثلا شما هميشه نگران هستيد بيمار نشويد؛ ورشكسته نشويد؛ يا هميشه مي‌ترسيد ممكن است تصادف كنيد!

محروميت هيجاني:

 
شما باور داريد هيچكس شما را دوست ندارد! كسي شما را درك نمي‌كند و براي كسي مهم نيستيد! اگر اين باورهاي شما باشد پس خود را شايسته ارتباط با افراد خوب و مهربان نمي‌دانيد و گرفتار انسانهاي بي‌عاطفه و آسيب زننده مي‌شويد. البته خودتان نيز در ابراز احساسات مسئله داريد. وقتي در اين تله هستيد فكر مي‌كنيد كه احساسات شما در رابطه پاسخ داده نمي‌شود پس هميشه از ديگران ناراحت و عصباني هستيد؛ اما از طرفي ديگر احساس تنهايي مي‌كنيد. چون باور نداريد كسي شما را دوست داشته باشد پس با احساسات بدي نيز وارد رابطه مي‌شويد. شما به عشق باور نداريد اما مي‌خواهيد به سوي شما بيايد!


نكته: روانشناسي، علم تجويزي نيست كه چيزي كلي در صفحات مجازي گفته شود و براي همه كارساز باشد! هر كس بايد جداگانه بر اساس شرايط و شخصيتي كه دارد تحت مشاوره قرار بگيرد. مطالبي كه اينجا گفته مي‌شود جهت راهنمايي بيشتر و روشن شدن مسير تغيير براي شماست. مطالب را با دقت مطالعه كنيد ممكن است به نكاتي براي تغييرتان برسيد. تغيير طرحواره‌ها كار ساده و آساني نيست و بهتر است در مواردي كه مشكلات تله‌ها عميق و گسترده است؛ يك درمانگر كنار تغييرات شما باشد.
منبع
 

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱ اسفند ۱۳۹۹ساعت: ۱۰:۵۰:۳۳ توسط:فاطمه موضوع:

باورها و قضاوت هاي ما چگونه شكل ميگيرند؟

 
ما بايد ابتدا نسبت به نقاط حساس يا فعال كننده تله‌ها كه باعث رنج ما مي‌شوند؛ در لابلاي رويدادها، موقعيتها و روابط بين فردي خود، آگاه و هوشيار باشيم در واقع آنها را بپذيريم كه در ما وجود دارند و باورها و قضاوت ما را شكل داده‌اند؛ نه اينكه از آنها اجتناب يا فرار كنيم يا بخواهيم آنها را افراطي جبران كنيم يا تسليم محض آنها شويم! آگاهي و پذيرش نقطه اول هر تغيير و درمان در انسان‌ است.
 

تله‌هايي كه باعث رنج ما مي‌شوند

۱- رهاشدگي/ بي‌ثباتي:
وقتي در رابطه‌اي با فردي غيرقابل پيش‌بيني، دسترس ناپذير و غيرمتعهد و از جهت هيجاني بي‌ثبات روبرو مي‌شويد. احساسات: خشم، ترس، غم
۲- بي‌اعتمادي/ بدرفتاري:
وقتي فكر مي‌كنيد فردي كه با آن در ارتباط هستيد به شما آسيب مي‌زند يا خيانت مي‌كند احساسات: خشم، ترس
۳- محروميت هيجاني:
وقتي احساس تنهايي مي‌كنيد يا در ارتباط با كسي هستيد كه فكر مي‌كنيد شما را درك نمي‌كند و با شما همدلي ندارد. حتي اگر فقط احساس كنيد درك نمي‌شويد يا شما را دوست ندارند احساسات: غم، خشم، افسردگي (احساس تنهايي و بي‌پناهي)
۴- نقص/ شرم:
وقتي در يك رابطه نزديك مي‌ترسيد ديگري متوجه عيب و نقص شما شود يا زماني كه مورد انتقاد قرار مي‌گيريد و يا وقتي كه مي‌ترسيد ديگران پي به بي‌ارزشي و بي‌لياقتي شما ببرند احساسات: خجالت، خشم، غم
۵- وابستگي:
در وقت تغيير در زندگي و موقعيت جديد يا هنگام جدايي‌ها و قطع ارتباط با افراد صميمي احساسات: نگراني، ترس، خشم
۶- شكست:
زماني كه با افرادي موفق‌تر از نظر خودتان روبرو مي‌شويد يا در موقعيتهايي كه فكر مي‌كنيد در آنها قابليت، استعداد يا هوش نداريد! احساسات: افسردگي، خجالت، ترس، خشم
۷- ايثار/ اطاعت:
وقتي كه نيازهاي ديگران مهمتر و با اولويت‌تر مي‌شود يا وقتي احساس مي‌كنيد ديگران شما را كنترل مي‌كنند و شما گرفتار روابط و مشكلات هستيد. احساسات: ترس، احساس گناه
۸- انزواي اجتماعي/ بيگانگي:
وقتي در جمعي هستيد كه احساس مي‌كنيد متفاوت هستيد يا جايي در گروه نداريد احساسات: ترس، نگراني، خشم، خجالت، احساس تنهايي
۹- استحقاق/ بزرگ‌منشي:
زماني كه اتفاقات طبق ميل شما پيش نروند يا نيازها و خواسته‌هاي شما در اولويت نباشد احساسات: خشم
۱۰- معيارهاي سختگيرانه/ عيب‌جويي افراطي:
وقتي كه حس كنيد به ايده‌آلهايتان نرسيده‌ايد يا ديگران طبق معيارهاي شما عمل نكرده‌اند احساسات: خشم


۹- معيارهاي سختگيرانه: اگر در اين تله گرفتار شده باشيد هميشه معيارهايي سختگيرانه و ايده‌آل در زندگي داريد. اين معيارها مي‌توانند موقعيت اجتماعي بالا، پول، موفقيت و... باشند اما حاضريد براي رسيدن به آنها از هر چيز مهمتري مانند سلامتي، خانواده، آرامش و روابط مهمتان بگذريد و ديگران را نيز با سختگيري تحت فشار قرار دهيد. در كودكي از شما انتظار داشته‌اند كه هميشه بايد بهترين و كامل‌ترين آدم باشيد و براي آن قواعد و قوانين سختگيرانه وضع كرده‌اند

۱۰- استحقاق: اگر فرد در كودكي، لوس و نازپروده بار آمده باشد و با هيچ محدوديت و انضباطي در زندگي و در ارضاء نيازهايش مواجه نشده و هر چه خواسته براي او فراهم كرده‌اند حالا احساس مي‌كند فردي استثنايي و ويژه است و بايد خيلي سريع و آسان به خواسته‌هاي خود برسد. او خود را فردي همه چيز دان و در همه كار، توانا مي‌داند و براي رسيدن به خواسته‌هايش حقوق و حرمت ديگران را زير پا مي‌گذارد و از نرسيدن به خواسته‌هاي خود عصباني مي‌شود و خويشتن داري ندارد

۱۱- يادگيري ديگر تله‌ها بر عهده خود شما

نكته ۱: برخي افراد در آزمون‌هاي ارزيابي تله‌ها، هم تله‌ نقص/ شرم و تله شكست را نشان مي‌دهند كه دارند هم تله‌هاي معيارهاي سختگيرانه و استحقاق! به نظر مي‌رسد با اينكه خودشان را عميقاً معيوب و شكست خورده مي‌دانند از طرفي هم از خودشان و ديگران انتظار كامل بودن دارند و چون فكر مي‌كنند خاص و استثنايي‌اند توقعات و انتظارات غيرمتعارفي از دنيا و ديگران دارند! خواسته‌ها و باورهاي متناقض! پس اين افراد ممكن است ضعف عزت نفس خود را در پوشش كمال‌طلبي و خودشيفتگي پنهان ‌كنند! توضيحات تله نقص/ شرم و تله شكست، در پست قبلي توضيح داده شده. مطالب قبلي را نيز مرور كنيد

نكته ۲: اگر گرفتار تله‌هاي زندگي باشيم سبك فكري و رفتاري ما در جهت تأييد تله‌هاست. اما اگر ما آگاه به اين سبك يا روش زندگي باشيم؛ دست تله‌هاي زندگي براي ما رو مي‌شود و ديگر آنها نمي‌توانند ناخودآگاهانه به ما آسيب بزنند و يا ما را در چرخه تكرار و تاييد خود نگه بدارند! بعد از طي مسير آگاهي (من مي‌دانم گرفتار چه تله‌اي هستم) و سپس خودآگاهي (من آگاهم كجاها چه تأثيري بر من دارد) شما با پذيرش (من مي‌پذيرم كه به روشهاي مختلف، تله خود را باور كرده‌ام) و مسئوليت‌پذيري (من براي تغيير تله‌هاي خود اقدام مي‌كنم) مي‌توانيد عليه تله‌هاي زندگي خود وارد عمل شويد.



كدام تله‌ها و بيشتر در چه موقعيتها و شرايطي در شما فعال مي‌شوند؟! چه احساسات و هيجاناتي به شما دست مي‌دهد؟

 
زندگي كوتاه تراز اونيه ك بخايم خشم و ناراحتي و زشتي ها رو كنار خودمون حس كنيم .....روزها و تايم ها ما ميگذره فرصتها رو از دست ندين مثله طلا ميمونن باارزش ...هميشه از خدا و هر فرشته اي ك صدامو ميشنوه فقط يه چيز ميخام آرامش'در زندگي ❤️❤️
 
احساس مي كنم,تا حدودي در اكثر تله گير كرده ام و احساسات خشم,تنهايي,نگراني هميشه با من همراه بوده,ولي سعي مي كنم,به كمك مطالعه وكسب آگاهي در اين زمينه ها,شدت آن را كاهش دهم👌🙏

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱ اسفند ۱۳۹۹ساعت: ۱۰:۴۴:۲۸ توسط:فاطمه موضوع:

چرا يك رابطه نا ايمن را ترك نميكنيم؟

من هميشه عشق، محبت و توجه خواستم اما نمي‌دانم چرا هميشه جذب انسان‌هاي سرد، بي‌توجه و بي‌ثبات مي‌شوم!؟ من كه اينها را نمي‌خواستم!

گرايش‌هاي مثبت ما معمولا آگاهانه هستند اما گرايش‌هاي منفي ما كه از كودكي و از اتفاقات و رفتار والدين مي‌آيند به دليل رنجي كه داشته‌اند در ذهن ما سركوب شده و در پستوي ذهن ما پنهان شده‌اند و ما از آنها بي‌خبريم اما به دنبال بازيابي و تكرار آنها در روابط خود هستيم!

به كودكي‌اتان فكر كنيد بيشتر چه خاطرات، تصورات و تداعي‌هاي منفي به ذهن شما مي‌آيد!؟ كدام يك از اين تصورات، خاطرات و تداعي‌هاي منفي را در رابطه عاطفي جستجو كرده‌ يا ناخواسته با آنها روبرو شده‌ايد؟

اگر در كودكي با موقعيت ويژه احساسي روبرو بوده‌ايد در بزرگسالي هم ناخودآگاه مي‌خواهيد اين موقعيت‌ها را تكرار كنيد يا در جستجوي آنها باشيد؛ زيرا به آن موقعيتها عادت و آشنايي بيشتري داريد!

مثلا اگر پدر و مادرتان فقط در ازاي مطيع بودن به شما محبت و توجه داشته‌اند شما نيز براي جلب عشق و توجه، خودتان را تحت كنترل ديگران قرار مي‌دهيد. اگر مورد سرزنش قرار گرفته‌ايد بيشتر جذب آدمهاي انتقادگر مي‌شويد! يا اگر روابط آشفته و بي‌ثباتي با والدين داشته‌ايد؛ طلاق گرفته‌اند يا آنها را از دست داده‌ايد به كسي كه رابطه امن‌ و پايداري با شما ندارد دل مي‌بنديد!

اما حتي ممكن است آدم با ثباتي در مسيرتان قرار بگيرد اما با بي‌اعتمادي و بدبيني، ترس و ترديد كاري كنيد تا طرفتان شما را ترك‌ كند و تله رهاشدگي شما تكرار شود! يا اينكه چون هميشه از والدين خود دچار خشم شده‌ايد اكنون هم فرد مقابلتان را طرد مي‌كنيد تا دچار خشم شويد!

در واقع شما از كودكي برنامه ريزي احساسي شده‌ايد تا عشق را برابر با كنترل بيشتر، تحقير، سرزنش و انتقاد بيشتر، احساس تهديد و طردشدگي بيشتر و... قرار دهيد! اين الگوي عشق‌ورزي مخرب را از رفتاري كه والدين با شما و با خودشان داشته‌اند آموخته‌ايد

اكنون لازم است آگاه به اين برنامه ريزي احساسي مخرب و گرايش‌هاي منفي ناخودآگاه خود در روابط باشيد و با شناخت و ارتباط عوامل تاثيرگذار در كودكي با روابطي كه اكنون داريد از تحت كنترل بودن توسط دنياي كودكي فاصله بگيريد. مشاوره خانواده چيست؟

آگاهي از اين عوامل باعث مي‌شود در انتخاب روابط جديد خود آگاهانه عمل كنيد يا رابطه‌اي كه در آن هستيد را به سلامت جلو ببريد. تعاريف مثبت و درست جديدي بايد جايگزين تعاريف عشق خود از كودكي كنيد.

منبع:دنياي روانشناسي 


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۴ بهمن ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۰۴:۲۲ توسط:فاطمه موضوع:

تاثير ترس در روابط ما چيست؟

((روبرو شدن با ترسها باعث ميشه مسير خوداگاهي رو طي كني و شناختن خودت به بالاترين سطح برسه؛؛هروقت حس كردي جايي مضطرب شدي اون همون نقطه ضعف توئه كه لازمه باهاش روبرو بشي و وارد ترست بشي بعد ميفهمي اين تو بودي كه بزرگش كردي.))
 

يكي از دلايلي كه باعث مي‌شود در روابط آسيب زا بمانيد ترس است! به اين فكر كنيد من واقعاً از چه مي‌ترسم؟! چقدر ترس من واقعي است؟ چقدر ممكن است آنچه مي‌ترسم اتفاق بيفتد؟! حتي اگر احتمال مي‌دهم كه بدترين اتفاق رخ مي‌دهد براي آن چه برنامه‌اي دارم؟!

اين سوالات باعث مي‌شوند با ترس خود روبرو شويد و آن را بپذيريد. اگر آن را انكار كنيد و بگوييد من از هيچي نمي‌ترسم ممكن است دست به كارهاي خطرناك بزنيد و از طرفي نيز اگر تسليم ترس خود شويد؛ هيچ كاري انجام نمي‌دهيد!

لازم است كه از ريشه‌هاي ترس و نگراني خود آگاه شويم تا محرك ما شوند نه مانع ما..! چقدر ترس من ناشي از عوامل واقعي بيروني و‌ چقدر ذهني و دروني است؟ ترس و ‌نگراني چه پيامي براي من دارند؟

ممكن است بگوييد من از طرد شدن و تنهايي مي‌ترسم! اما چرا !؟ ريشه‌هاي ترس خود را بشناسيد. آيا شما در كودكي والدين طردكننده و ناپايدار داشته‌ايد؟ آيا والدين شما از هم جدا شده‌اند؟ آيا بدون حضور يكي از والدين يا مرگ آنها بزرگ شده‌ايد؟ آيا تجربه‌هاي تلخي از رهاشدگي و بي‌محبتي داشته‌ايد؟‌

وقتي ريشه‌هاي ترس خود را بشناسيد؛ ديگر آن را انكار يا سركوب نمي‌كنيد و ترس شما خلع سلاح مي‌شود! جالب است وقتي شما ترس خود را نپذيرفته‌ و با ريشه‌هاي آن، آشنا نباشيد؛ اتفاقا كارهايي انجام مي‌دهيد كه مي‌ترسيد به سرتان بيايد!

مثلا نگران هستيد كه مبادا شما را نپذيرند و طرد كنند؛ پس با اين ترس كه اين اتفاقات رخ مي‌دهند يا اصلا وارد هيچ رابطه نمي‌شويد (اجتناب) و يا اينكه به ديگران مي‌چسبيد تا شما را رها نكنند! (تسليم) تله‌ رهاشدگي نيز ريشه در همين ترس از طردشدن دارد

از طرد شدن، مي‌ترسم؛ پس مي‌چسبم! اما آيا وابستگي، باعث مي‌شود من نترسم يا طرد نشوم؟! خير! هم نگراني و ترس از طرد شدن كه آن را نپذيرفته‌ايد هميشه با شماست و هم اينكه ممكن است با اين رفتارهاي غيرمتعادل، ديگران واقعا از رابطه با شما بيرون بروند يا شما را براي رابطه جدي‌تر نپذيرند و اينگونه شما از آنچه مي‌ترسيد به سرتان مي‌آيد! اما شما باز ناآگاهانه يا در اجتناب از هر رابطه هستيد يا از اين رابطه به رابطه ديگر مي‌رويد! براي مطالعه: مشاوره ازدواج تلفني شبانه روزي

عموم ترس‌هايي كه منشا ذهني و رواني دارند با مكانيزم پذيرش و شناخت، تحت كنترل خودآگاهي قرار مي‌گيرند و باعث مي‌شوند رفتارهاي سريع و تند هيجاني ما، عقلاني شوند

شما بايستي بعد از جدايي، مسير انكار تا پذيرش را طي كنيد. در اين مسير با احساسات بدي مثل ترس، غم، خشم، سوگ، تنهايي، دلتنگي، گناه و.. روبرو مي‌شويد! پس پيام احساسات خود را درك و رفتار خود را عقلاني‌تر كنيد. منبع: سايت مشاوره ازدواج


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۴ بهمن ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۰۰:۳۳ توسط:فاطمه موضوع:

چگونه با احساس تنهايي خود كنار بياييم؟

 افرادي كه در تله رهاشدگي گرفتار شده اند دائما نگران از دست دادن افراد مهم زندگي شان هستند، آنها اعتقاد دارند كه عزيزانشان به زودي خواهند مرد يا به خاطر يك نفر ديگر طرد مي شوند و در نهايت تنها مي شوند.

براي مثال پدرش كه از خانه خارج مي شود فكر مي كند كه آخرين باري است كه او را مي بيند.
همسرش كه به مسافرت مي رود دائما در اين فكر است يا خواهد مرد و يا به او خيانت خواهد كرد. اگر دوستي پاسخگوي تماسش نباشد فكر مي كند تاريخ انقضاي رابطه دوستيشان فرارسيده است.
اين افراد از مقاصد ديگران برداشت هاي اشتباه مي كنند و بر اساس آن واكنش هاي افراطي از خود نشان مي دهند.

 
وقتي تله رهاشدگي داريد بين صميميت طلبي و صميميت گريزي در نوسان هستيد! هم كشش زيادي براي رابطه عاطفي در خود احساس مي‌كنيد و هم چون از جدايي‌ها مي‌ترسيد از صميميت مي‌گريزيد! اين وابستگي‌هاي شديد اول رابطه و سپس سرد شدن‌هاي بعدي، ديگران را هم از شما دور مي‌كند!

چون هميشه در حال پيش‌بيني هستيد كه شما را ترك مي‌كنند؛ پس دل به روابط ناپايدار مي‌بنديد تا سناريوي رها شدگي تكرار شود! روابطي كه طرف مقابلتان در رابطه تاهل قرار دارد يا به شما هميشه خيانت مي‌كند و يا گاهي هست و گاهي نيست! اين روابط، مثل قطار شهر بازي ممكن است برايتان جذاب باشند اما بايد به زودي از آنها پياده شويد!

اتفاقا اين روابط، بيشتر باعث تكرار تله‌ رهاشدگي شما مي‌شوند؛ پس آنها را كنار بگذاريد حتي اگر برايتان جذاب هم باشند! اين روابط ناپايدار، چون آشنا با تله رها شدگي شما هستند براي شما جذاب‌تر هستند تا روابط پايدار؛ چون ذهن شما روابطي غير از اينها را واقعي يا حتي عاشقانه نمي‌داند!

البته هر جذابيتي نشانه وجود تله نيست؛ بلكه بايد آگاه باشيد در چه شرايطي ارتباط برقرار مي‌كنيد! مخصوصاً وقتي كه احساسات و يا هيجانات جنسي شما افراطي و خارج از كنترل شده‌اند! بهتر است ابتداي روابط عاطفي خود، با هزار دل، عاشق طرف مقابل نشويد و اجازه دهيد عشق در مسير شناخت بيشتر و واقعي‌تر در شما ريشه بدواند.مشاوره تلفني ازدواج رايگان

يك رابطه امن، پايدار و‌ متعادل از جهت هيجاني، بهتر نيست تا يك رابطه موقتي، بي‌ثبات و كاملاً هيجاني؟ دنبال روابط امن و پايدار باشيد و نسبت به جدايي‌هاي موقتي و معمولي آن، واكنش تند نشان ندهيد. اجازه دهيد ديگران شما را آزادانه انتخاب كنند و از روي اختيار با شما باشند‌ و روزي كه واقعاً خواستند ديگر كنار شما نباشند براي خود ارزش قائل شويد و آنها را با نتايج تصميمشان رها كنيد. منبع: دفتر مشاوره خانواده


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۳ بهمن ۱۳۹۹ساعت: ۱۱:۳۸:۰۲ توسط:فاطمه موضوع:

چرا نبايد احساسات خود را سركوب كنيم؟

((من زماني كه دچار مشكل شدم همين چند ماه اخير،با توجه به اينكه موضوع ناراحت كننده اي بود،و باعث شد اذيت بشم ولي در وهله‌ي اول پذيرفتم كه اين مسئله وجود داره،خشم و گريه و .... ولي پذيرش كمكم كرد كه مسيله رو ببينم و درك كنم و چيزي كه براي من اتفاق افتاد اين بود كه افكار قرباني بودنم و ديدم و به نوعي تونستم مثلث كارپمن و تو اون لحظه ي آزار دهنده شناسايي كنم و با افكارم يكي نشم و خودم و از اين بازي ذهني نجات بدم.. براي من اين دستاورد از رنجي كه كشيدم خيلي‌ ارزشمند بود و تجربه ي لمس پذيرش و تسليم.))
 

احساسات منفي مانند اضطراب، خشم، غم، افسردگي و... نشانه‌هاي هشدار هستند اما اگر شما با روشهاي مقابله‌اي مثل انكار، اجتناب و سركوب جلوي آنها را بگيريد و آنها را خاموش كنيد؛ ديگر به ريشه‌هاي اصلي آنها نمي‌رسيد!

بايد ابتدا احساسات خود را در زمان حال، مشاهده كنيد و بدون قضاوت بپذيريد تا دست شما را بگيرند و به ريشه‌هاي افكار، خاطرات، تجربيات و واقعيت‌هاي در پس خود برسانند.

وقتي واقعيت، مطابق خواسته و ميل ما نيست و مي‌خواهيم از احساسات منفي اجتناب كنيم؛ ما به دامان خيال، خرافات، اميد واهي و افكار مثبت غيرواقع‌بينانه پناه مي‌بريم تا شايد حقايق به شكل آنچه مي‌خواهيم در بيايد! به خودمان دروغ مي‌گوييم و با توجيه و فريبكاري ذهني، واقعيت را دور مي‌زنيم.مشاوره ازدواج

ممكن است به دامان اعتياد، مصرف الكل، مواد روانگردان، قرص، رابطه‌هاي متعدد، روابط جنسي بي‌بند و بار و... كشيده شويم تا باعث شود واقعيت‌ها و مسائل را نبينيم!

اما تغيير ما زماني شروع مي‌شود كه از انتظار اينكه حقايق زندگي تغيير كنند دست برداريم! اگر به هر بحراني، عميق نگاه كنيم؛ باعث رشد ما مي‌شود چون دفاع‌هاي ذهني ما را در هم مي‌شكند اما اگر آن را نپذيريم و رد كنيم؛ به رشد نمي‌رسيم و از سد آن عبور نمي‌كنيم!

اگر دست از انكار، اجتناب و‌ مقاومت برداريم؛ احساسات ما سخن مي‌گويند؛ توهمات كنار مي‌روند و ما با شخصيت حقيقي خودمان روبرو مي‌شويم. ممكن است بگوييد من پذيرفتم اما باز نتيجه‌اي جز افسردگي، اضطراب و خشم براي من نداشته است! پذيرش، نه تسليم..! پذيرش واقعي باعث تسلط شما بر احساسات مي‌شود.

البته قرار نيست در مسير تغيير، هيچ احساس بدي را تجربه نكنيم اما گاهي ما چنان در لايه‌هاي دفاعي ذهن فرو رفته‌ايم كه براي پذيرش هيجانات منفي، روبرو شدن با واقعيت و شكستن لايه‌هاي مقاومت ذهن، لازم است تحت روان درماني قرار بگيريم. منبع: مشاوره خانواده رايگان


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۳ بهمن ۱۳۹۹ساعت: ۱۱:۳۲:۵۴ توسط:فاطمه موضوع: