گر همين الان اين جمله را در گوگل جستجو كنيد: چرا من اينقدر؟ احتمالاً اين پاسخها در بالاي فهرست جستجوي شما ميآيد: چرا من اينقدر بدبختم!؟ چرا من اينقدر زشتم!؟ چرا من اينقدر تنبلم!؟ چرا من..؟! ارزشمندترين چيزي كه داريد خودتان هستيد اما اگر به خودتان افتخار نكنيد و آنچه هستيد را نپذيريد؛ نميتوانيد رفتار خود را بهتر كنيد. شما در جاي خالي جمله چرا من اينقدر...؟ چه عبارتي مينويسيد يا سرچ ميكنيد؟برخي ميگويند من اگر خودم را با اين همه خصلت بد و وحشتناك بپذيرم؛ فاجعه آميز و نااميد كننده است! آيا شما به همان اندازه كه خصوصيات نامناسب خود را ميبينيد؛ به ويژگيهاي خوب خود هم توجه داريد!؟ در شما و زندگياتان، هم ترس وجود دارد هم شجاعت؛ هم شكست و هم موفقيت؛ هم غم و هم خوشحالي و... پس در شما و زندگيتان، جوانب متفاوت و متناقض بسياري وجود دارد كه بايد ديده و پذيرفته شوند.
نكته بعدي اينكه شما ويژگيهاي طبيعي يا نقاط ضعف خود را با برچسبها و قضاوتهاي خود و ديگران از كودكي، مخلوط كردهايد! پس ديگر يك فكر، احساس يا خصوصيت منفي ساده نيست؛ بلكه تعاريف و معاني خاصي براي شما دارد و به ذهن شما ميآورد كه بسيار رنج آور است! القابي مثل دست و پا چلفتي! خنگ! احمق! به درد نخور! بيعرضه! گناهكار! بيآبرو! ترسو! و... كه از برداشت و تجربيات شما از كودكي تا الان ميآيد!
نكته ديگر اينكه، شما موجودي تكوجهي نيستيد كه يك يا چند خصوصيت خاص شما، برابر با كل وجود شما باشد. مثلا شما ممكن است احمقانه رفتار كرده باشيد؛ اما احمق نيستيد! ممكن است خطايي از شما سر زده باشد؛ اما گناهكار نيستيد! ممكن است شكستهايي داشته باشيد؛ اما سراپا معيوب نيستيد! شما انساني پيچيده و متشكل از انواع ويژگيهاي متفاوت و متناقض، نقاط قوت و ضعف هستيد و يك خصوصيت، نه شما را تعريف ميكند و نه برابر با ارزشمند بودن شماست!
پس دست از منفي بافي و تعميم افراطي برداريد و خودتان را همانطور كه هستيد بپذيريد و ارزشمند بدانيد و نكته آخر اينكه، نقاط ضعفي كه پذيرفته نشوند؛ بر ما چيره ميشوند و به ما احساس بيارزشي ميدهند؛ نه نقاط ضعفي كه در همه ما وجود دارند و آنها را بدون قضاوت و مقاومت، پذيرفتهايم! چيزي را كه نپذيري؛ نه ميتواني تغييرش دهي؛ نه ميتواني با آن كنار بيايي! بر تو پيروز ميشود!اين مطلب را حتما راببينيد:مشاوره خانواده
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۳ بهمن ۱۳۹۹ساعت:
۰۵:۲۰:۲۸ توسط:فاطمه موضوع:
وقتي اتفاق ناگواري ميافتد يا در موقعيتي منفي قرار ميگيريد؛ افكار خطا و باورهاي منفي شما به سرعت فعال ميشوند و اين افكار و باورهاي شماست كه منجر به احساسات و هيجانات منفي شما ميشوند نه آن اتفاق و موقعيت منفي. اما ممكن است نسبت به آنها ناآگاه باشيد!در اين چرخهي موقعيت و اتفاق - فكر و باور - احساس و هيجان، چه عواملي را ميتوانيد كنترل كنيد يا چه عواملي در كنترل شماست؟ ممكن است برخي موقعيتها يا اتفاقات، تحت كنترل شما باشند مثلا ميتوانيد وارد رابطه ناپايداري نشويد كه ميدانيد بيشتر به شما احساس ناامني و رهاشدگي خواهد داد يا از تشنج و درگيري با افراد ناسالم خودتان را دور نگه داريد.
اما برخي موقعيتها و اتفاقات هستند كه هم در كنترل شما نيستند يا كامل در كنترل شما نيستند و هم اينكه ميبايستي با آنها روبرو شويد و نميتوانيد و نبايستي از آنها بگريزيد. مثلا وقتي كه لازم است در مصاحبهاي شركت كنيد؛ وقتي كه بايد براي جمعي صحبت كنيد؛ وقتي كسي به شما توهين كرده است و يا در تلاشي شكست خوردهايد؛ وقتي كه در آستانه جدايي از يك رابطه ناسالم قرار داريد
اما شما در اين وضعيتها ميتوانيد افكار و باورهاي خود را منطقي و عقلانيتر كنيد تا دچار هيجانات منفي نشويد يا حداقل هيجانات منفي كمتر و موقتتري را تجربه كنيد تا به دنبال آن رفتار سالمتري از شما بروز داده شود.
در نهايت با كمي اضطراب، در مصاحبه شركت ميكنيد و براي جمع صحبت ميكنيد؛ قاطعانه و محترمانه با آن توهين برخورد ميكنيد و از شكست خود درس ميگيريد و بدون ترس و وابستگي يا با كمترين رنج و آسيب، خودتان را با جدايي سازگار ميكنيد.
اما اگر باور داشته باشيد كه آن موقعيتها و اتفاقات ناگوار، مستقيماً علت هيجانات منفي من شدهاند؛ متوجه افكار و باورهاي واسطه نميشويد و مسئوليت احساسات خود را نميپذيريد. اتفاقات و موقعيتها بر ما تاثير دارند اما افكار و باورهاي ما تاثير بيشتري بر احساسات و هيجانات ما دارند.
افرادي كه عقلاني زندگي ميكنند و درست انديش هستند؛ افكارشان را بيشتر علت اصلي احساسات خود ميدانند؛ آنها سالمتر زندگي ميكنند و كمتر به هر دليلي ناراحت ميشوند. البته زيستن آگاهانه و عقلاني، به معناي حذف يا انكار احساس و عاطفه نيست و اين دو هم در مقابل هم نيستند.
اما نادرست انديشان و كساني كه رفتارهاي هيجاني و غيرعقلاني دارند بيشتر تحت كنترل احساسات خود هستند و ثبات عاطفي و هيجاني نيز ندارند. آنها ديگران را مقصر احساسات خود ميدانند.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۳ بهمن ۱۳۹۹ساعت:
۰۵:۱۰:۲۳ توسط:فاطمه موضوع:
احساسات ما تابعي از افكار ما هستند. پس اگر افكار خطا داشته باشيم شناخت و تفسير ما از وقايع هم غلط خواهد بود. در نتيجه احساسات بدي خواهيم داشت و قضاوت ما از واقعيتها نيز تحريف ميشود. به شرح تعدادي از اين افكار خطا و تحريف شده ميپردازم۱-تفكر همه يا هيچ: شما به چيزها بصورت مطلق نگاه ميكنيد و بصورت سياه يا سفيد فكر ميكنيد. همه مردها اينطورند همه زنها آنطورند!
۲-تعميم افراطي: شما به يك حادثه بد، مثل الگوي يك شكست گسترده و ادامهدار نگاه ميكنيد. مثلا با يك شكست در زندگي، ديگر تمام موفقيتهاي خود را زير سوال ميبريد!
۳-فيلتر ذهني: غرق در موارد منفي هستيد و مثبتها را ناديده ميگيريد. با فكر كردن به رويدادي ناراحت كننده، نظرتان نسبت به كل زندگي تغيير ميكند!
۴-تمركز بر موارد منفي: شما بر نقاط منفي تكيه و تمركز داريد و رسيدن به موارد مثبت را ناممكن ميدانيد. موارد منفي را بزرگ نمايي و موارد مثبت را كوچك و غيرمهم فرض ميكنيد!
۵-نتيجهگيري عجولانه: شما سريع و بدون تحليل عميق، از روي موارد منفي يا ظاهري، قضاوت و نتيجهگيري ميكنيد!
الف) فكرخواني: شما تصور ميكنيد كه مثلا مردم واكنش منفي نسبت به شما دارند و شما را نميپذيرند. كسي من را دوست ندارد! يا مثلا چون فكر ميكنيد در ذهن همسرتان چه ميگذرد رفتار خاصي را پيش ميگيريد!
ب) پيشگويي: مثلا شما پيشبيني ميكنيد كه همه چيز خوب پيش نخواهد رفت! من ميدانم ديگر اوضاع خوب نميشود! يا فكر ميكنيد اگر فلان رفتار را انجام دهم حتما فلان طور قضاوت ميشوم!
۶-استدلال احساسي: شما احساسات خود را ملاك واقعيت، تفسير ميكنيد و از كيفيت احساسات خود نتيجه ميگيريد كه مثلا من آدم احمقي هستم يا ديگري گناهكار است!
۷-بايد گويي: شما خود و ديگران را توسط عبارات بايد و نبايد و قوانين مطلق، تحت فشار قرار داده و مورد انتقاد قرار ميدهيد. من نبايد اشتباه ميكردم! تو بايد اينطور باشي!
۸-برچسب زدن: رفتار خود را به كل شخصيت خود نسبت ميدهيد. مثلا با يك اشتباه، خود را آدمي احمق ميدانيد يا ديگري را به دردنخور!
۹-شخصي سازي و سرزنش: شما خود يا ديگران را بخاطر چيزي سرزنش ميكنيد كه كاملا مسئول آن نيستيد و برعكس از چيزهايي صرفنظر ميكنيد كه خود مسبب آن بودهايد! مثلا بخاطر اشتباهات يا مشكلات ديگران، خودتان را مقصر ميدانيد يا برعكس، مسئوليت انتخابها و شكستهاي خود را گردن ديگران مياندازيد و سهم و نقش خود را در مسائل نميبينيد!
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۳ بهمن ۱۳۹۹ساعت:
۰۲:۴۷:۵۵ توسط:فاطمه موضوع: